حکایت دل

بیان دغدغه‌های ذهنی و نیز معرفی اشعاری که آقای شجریان در اجرای آوازهای خود از آنها استفاده می‌کنند.

حکایت دل

بیان دغدغه‌های ذهنی و نیز معرفی اشعاری که آقای شجریان در اجرای آوازهای خود از آنها استفاده می‌کنند.

غ

سلام،

دیروز متوجه شدم که ‎غ جزو حروف صرفا عربی نیست و از دیرباز در زبان فارسی جایگاه ویژه‌ای داشته تا جایی که ظاهرا قبل از امتزاج زبان فارسی با عربی، ما  ع نداشته‌ایم ولی غ داشته‌ایم. بنابر این برخی کلمات را باید با غ نوشت. مثل غو که پرنده‌ای زیباست و ما آن را قو می‌نویسیم.
راستی اگر اینگونه باشد ( که هست) نوشتن بعضی کلمات چقدر سخت می‌شود!  

مهجوری عشاق

سلام، امروز غزلی از حافظ را که آقای شجریان در کنسرت سوییس در دستگاه ماهور اجرا کرده و در قالب آلبوم سرو چمان عرضه شده است، تقدیمتان می‌کنم:


ای که مهجوری عشاق روا می‌داری
عاشقان را ز بر خویش جدا می‌داری

تشنه بادیه راهم به زلالی دریاب
به امیدی که در این ره به خدا می‌داری

دل ببردی و بحل کردمت ای جان لیکن
به ازین دار نگاهش که مرا می‌داری

ساغر ما که حریفان دگر می‌نوشند
ما تحمل نکنیم ار تو روا می‌داری

ای مگس حضرت سیمرغ نه جولانگه توست
عرض خود می‌بری و زحمت ما می‌داری

تو به تقصیر خود افتادی ازین در محروم
از که می‌نالی و فریاد که را می‌داری

حافظ از پادشهان پایه به خدمت طلبند
سعی نابرده چه امید عطا می‌داری **

** این بیت در آواز اجرا نشده است

داد از این بی‌دردیها خدایا

سلام،

بی‌تردید نام جواد آذر در میان مردم، کمتر از نام بسیاری از مشاهیر ادب فارسی آشناست. و شاید از این جهت در حق او ظلم شده باشد. برای یادآوری نام ایشان امروز یکی از اشعار زیبایش را که استاد شجریان با چیره‌دستی در دستگاه ماهور در کنسرت سوییس اجرا و سپس در قالب آلبوم سروچمان  عرضه کرده، تقدیم می‌کنم.

هردمی چون نی از دل نالان شکوه‌ها دارم
روی دل هر شب تا سحرگاهان با خدا دارم

هر نفس آهی است از دل خونین
لحظه‌های عمر بی‌سامان می‌رود سنگین
اشک خون‌آلوده‌ام دامان می‌کند رنگین

به سکوت سرد زمان، به خزان زرد زمان
نه زمان را درد کسی، نه کسی را درد زمان

بهار مردمی‌ها دی شد، زمان مهربانی طی شد
آه از این دم سردی‌ها خدایا

نه امیدی در دل من که گشاید مشکل من
نه فروغ روی مهی که فروزد محفل من

نه همزبان دردآگاهی که ناله‌ای خورد با آهی
داد از این بی‌دردیها خدایا

نه صفایی ز دمسازی به جام می
که گرد غم ز دل شوید

که بگویم راز پنهان، که چه دردی دارم بر جان
وای از این بی همرازی خدایا

وه که به حسرت عمر گرامی سر شد
همچو شراره از دل آذر بر شد و خاکستر شد

یک نفس زد و هدر شد
روزگار من به سر شد

چنگی عشقم راه جنون زد
مردم چشمم جامه به خون زد

دل نهم ز بی‌شکیبی
با فسون خودفریبی

چه فسون نافرجامی
به امید بی‌انجامی
وای از این افسون‌سازی خدایا

جان جهان

سلام
امروز می‌خواهم شعری منسوب به مولوی را که آقای شجریان در آلبوم نوا به صورت مرکب خوانی در دستگاههای شور، سه گاه و بیات ترک اجرا کرده به همراه ۲ دوبیتی معروف باباطاهر که در همین آلبوم عرضه شده است، تقدیمتان کنم. بدین ترتیب تمامی اشعار اجرا شده در آلبوم نوا را ارائه کرده ام.

شعر مولوی:

جان جهان دوش کجا بوده‌ای
نی غلطم در دل ما بوده‌ای

آه که من دوش چه سان بوده‌ام
آه که تو دوش که را بوده‌ای

رشک برم کاش قبا بودمی
چون که در آغوش قبا بوده ای

زهره ندارم که بگویم تو را
بی من بیچاره کجا بوده ای

آینه‌ای رنگ تو عکس کسیست
تو ز همه رنگ جدا بوده‌ای

رنگ رخ خوب تو آخر گواست
در حرم لطف خدا بوده‌ای


...و ۲ دوبیتی از باباطاهر:

هزاران غم به دل اندوته دیرم ( هزاران غم به دل اندوخته دارم)
به سینه آتشی افروته دیرم ( به سینه آتشی افروخته دارم)

به یک آه سحرگاه از دل تنگ
هزاران مدعی را سوته دیرم


الهی آتش عشقم به جان زن
شرر زان شعله ام بر استخوان زن

ز شوقم برفروز از آتش عشق
در آن آتش دلم پروانه سان زن  

چالش

سلام،
در این چند ساله اخیر واژه چالش خیلی به گوش همه ما خورده. اوایل شاید دقیقا نمی‌دانستیم که معنای آن چیست؟ اما امروز طیفی وسیع از معانی را برای این واژه کوتاه و زیبا می‌شناسیم.
 نمی‌دانم باید در حق مترجمانی که این واژه را در معادل سازی واژه Challenge به کار برده اند دعا کرد یا .... ولی به هرحال از آن گاف هایی است که ..... بعلـــه!
 این واژه شریف در متون کهن فارسی و در زبان فارسی پهلوی و فارسی دری فقط 1 معنا داشته: جماع کردن مرد و زن. و در زبان ترکی به معنای جنگ.
 حالا این مترجمان محترم چگونه دلشان آمده که چالش را در مقابل مجموعه ای از معانی مثل: ستیزه، مباحثه، جدل، جر و بحث، دعوا، درگیری لفظی، سر به سرهم گذاشتن و ....هزاران معنای دیگر بگذارند، معلوم نیست. فرهنگستان زبان هم که ......... وقتی یک فیزیکدان که علایق فلسفی و سیاسیش او را به ریاست مجلس رسانده رییس فرهنگستان زبان شود، باید هم انتظار داشت که چالش اینگونه ترجمه شود و پیتزا هم بشود کش لقمه!