حکایت دل

بیان دغدغه‌های ذهنی و نیز معرفی اشعاری که آقای شجریان در اجرای آوازهای خود از آنها استفاده می‌کنند.

حکایت دل

بیان دغدغه‌های ذهنی و نیز معرفی اشعاری که آقای شجریان در اجرای آوازهای خود از آنها استفاده می‌کنند.

مغنی کجایی نوایت کجاست

سلام،

 اگر آلبوم بوی باران را شنیده باشید حتما می‌دانید که جناب شجریان با همراهی ارکستر سمفونیک غزل زیبایی از فروغی بسطامی را ارائه کرده‌است. البته غزل، بسیار طولانی است و بسیار زیباتر از ابیات منتخب آواز که به خواندنش می‌ارزد. من که با این شعر خیلی مانوس شده‌ام :



گر عارف حق‌بینی چشم از همه بر هم زن
چون دل به یکی دادی آتش به دو عالم زن

هم چشم تماشا را بر روی نکو بگشا
هم دست تمنا را بر گیسوی پر خم زن

هم نکته وحدت را با شاهد یکتا گو
هم بانگ اناالحق را بر دار معظم زن

هم جلوه ساقی را در جام بلورین بین
هم باده بی‌غش را با ساده بی‌غم زن **

ذکر از رخ رخشانش با موسی عمران گو
حرف از لب جان‌بخشش با عیسی مریم زن **

حال دل خونین را با عاشق صادق گو
رطل می صافی را با صوفی محرم زن **

چون ساقی رندانی می با لب خندان خور
چون مطرب مستانی نی با دل خرم زن

چون آب بقا داری بر خاک سکندر ریز
چون جام به چنگ آری با یاد لب جم زن **

چون گرد حرم گشتی در خانه خدا بنشین
چون می به قدح کردی بر چشمه زمزم زن **

در پای قدح بنشین زیبا صنمی بگزین
اسباب ریا برچین کمتر ز دعا دم زن **

گر تکیه دهی وقتی، بر تخت سلیمان ده
ور پنجه زنی روزی، در پنجه رستم زن

گر دردی ازو بردی، صد خنده به درمان کن
ور زخمی ازو بردی، صد طعنه به مرهم زن

یا پای شقاوت را بر تارک شیطان نه
یا کوس سعادت را بر عرش مکرم زن **

یا کحل ثوابت را در چشم ملایک کش
یا برق گناهت را بر خرمن آدم زن **

یا خازن جنت شو، گلهای بهشتی چین
یا مالک دوزخ شو، درهای جهنم زن **

یا بنده عقبا شو، یا خواجه دنیا شو
یا ساز عروسی کن، یا حلقه ماتم زن **

زاهد سخن تقوا بسیار مگو با ما
دم درکش ازین معنی، یعنی که نفس کم زن **

گر دامن پاکت را آلوده به خون خواهد
انگشت قبولت را بر دیده پر نم زن **

گر همدمی او را پیوسته طمع داری
هم اشک پیاپی ریز، هم آه دمادم زن **

سلطانی اگر خواهی، درویش مجرد شو
نه رشته به گوهر کش، نه سکه به درهم زن **

چون خاتم کارت را بر دست اجل دادند
نه تاج به تارک نه، نه دست به خاتم زن **

تا چند فروغی را مجروح توان دیدن
یا مرهم زخمی کن، یا ضربت محکم زن **

** این ابیات در آواز نیامده است.


آقای شجریان در میانه اجرای این آواز، سه بیت از ساقی‌نامه حافظ را نیز اجرا کرده‌ که چنین است:

مغنی کجایی نوایت کجاست
نوای خوش جانفزایت کجاست

مغنی از آن پرده نقشی بیار
ببین تا چه گفت از درون پرده‌دار

چنان برکش آواز خنیاگری
که ناهید چنگی به رقص آوری


توصیه می‌کنم حتما ساقی‌نامه حافظ را بخوانید و حظ معنوی ببرید.  

افق

سلام،

امروز می‌خواهم شعری از حافظ را که جناب شجریان درآلبوم جان عشاق در گوشه بیات اصفهان اجرا کرده‌است، تقدیم کنم:


همای اوج سعادت به دام ما افتد
اگر تو را گذری بر مقام ما افتد

حباب‌وار براندازم از نشاط کلاه
اگر ز روی تو عکسی به جام ما افتد

شبی که ماه مراد از افق طلوع کند
بود که پرتو نوری به بام ما افتد

ملوک را چو ره خاکبوسی در نیست
کی التفات مجال سلام ما افتد

چو جان فدای لبت شد، خیال می‌بستم
که قطره‌ای ز زلالش به کام ما افتد

خیال زلف تو گفتا که جان وسیله مساز
کزین شکار، فراوان به دام ما افتد

به ناامیدی از این در مرو بزن فالی
بود که قرعه دولت به نام ما افتد

ز خاک کوی تو هرگه که دم زند حافظ
نسیم گلشن جان، در مشام ما افتد  

پیام نسیم

سلام، امروز شعری از خواجه شیراز، حضرت حافظ را که آقای شجریان آن را در آلبوم پیام نسیم عرضه کرده و در دستگاه ابوعطا اجرا شده است، تقدیم می‌کنم:

ای صبا نکهتی از خاک ره یار بیار
ببر اندوه دل و مژده دلدار بیار

نکته روح‌فزا از دهن دوست بگو
نامه‌ خوش خبر از عالم اسرار بیار

تا معطر کنم از لطف نسیم تو مشام
شمه‌ای از نفحات نفس یار بیار **

به وفای تو که خاک ره آن یار عزیز
بی غباری که پدید آید از اغیار بیار

گردی از رهگذر دوست به کوری رقیب
بهر آسایش این دیده خونبار بیار

خامی و ساده‌دلی شیوه جانبازان نیست
خبری از بر آن دلبر عیار بیار **

شکر آن را که تو در عشرتی ای مرغ چمن
به اسیران قفس مژده گلزار بیار

کام جان تلخ شد از صبر که کردم بی‌دوست
عشوه‌ای زان لب شیرین شکربار بیار **

روزگاریست که دل چهره مقصود ندید
ساقیا آن قدح آینه کردار بیار

دلق حافظ به چه ارزد، به می‌اش رنگین کن
وآنگهش مست و خراب از سر بازار بیار **

** این ابیات در آواز اجرا نشده‌است.

کوی عشق

سلام،

فکر می‌کنم اغلب شما آلبوم بوی باران جناب شجریان را شنیده باشید. امروز یکی از غزلهای مولانا جلال‌الدین بلخی را که با ارکستر سمفونیک اجرا و در این آلبوم عرضه شده‌است، انتخاب کرده‌ام. البته این غزل در قالب آلبوم قاصدک در دستگاه ماهور هم عرضه شده است:  

 

 

رو سر بنه به بالین، تنها مرا رها کن

ترک من خراب شبگرد مبتلا کن

 

ماییم و موج سودا، شب تا به روز تنها

خواهی بیا ببخش و خواهی برو جفا کن

 

از من گریز تا تو هم در بلا نیفتی

بگزین ره سلامت، ترک ره بلا کن

 

ماییم و آب دیده، در کنج غم خزیده

بر آب دیده ما صد جای آسیا کن

 

خیره‌کشی است ما را، دارد دلی چو خارا

بکشد کسش نگوید تدبیر خونبها کن

 

بر شاه خوبرویان واجب وفا نباشد

ای زردروی عاشق، تو صبر کن، وفا کن

 

دردیست غیر مردن کان را دوا نباشد

پس من چگونه گویم، کاین درد را دوا کن

 

در خواب دوش پیری در کوی عشق دیدم

با دست اشارتم کرد که عزم سوی ما کن

 

گر اژدهاست بر ره، عشقیست چون زمرد

از برق این زمرد، هین دفع اژدها کن  **

 

بس کن که بیخودم من، ور تو هنر فزایی

تاریخ بوعلی گو، تنبیه بوالعلا کن **

 

** این ابیات در آواز اجرا نشده‌است.

سرو چمان

سلام، امروز غزلی از خواجه شیراز، حافظ را که جناب شجریان در کنسرت سوییس، در دستگاه ماهور اجرا و در آلبوم سرو چمان عرضه کرده است تقدیم می‌کنم:


سرو چمان من چرا میل چمن نمی‌کند
همدم گل نمی‌شود، یاد سمن نمی‌کند

دی گله‌ای ز طره‌اش کردم و از سر فسوس
گفت که این سیاه کج، گوش به من نمی‌کند **

تا دل هرزه‌گرد من رفت به چین زلف او
زان سفر دراز خود عزم وطن نمی‌کند

پیش کمان ابرویش لابه همی کنم ولی
گوش کشیده‌است از آن، گوش به من نمی‌کند **

با همه عطف دامنت آیدم از صبا عجب
کز گذر تو خاک را مشک ختن نمی‌کند

چون ز نسیم می‌شود زلف بنفشه پرشکن
وه که دلم چه یاد از آن عهدشکن نمی‌کند **

دل به امید روی او همدم جان نمی‌شود
جان به هوای کوی او خدمت تن نمی‌کند

ساقی سیم ساق من گر همه درد می‌دهد
کیست که تن چو جام می جمله دهن نمی‌کند

دستخوش جفا مکن آب رخم که فیض ابر
بی مدد سرشک من در عدن نمی‌کند **

کشته غمزه تو شد حافظ ناشنیده پند
بعد از این خرقه صوفی به گرو نستانند **

** این ابیات در آواز اجرا نشده‌است.