اگر آلبوم بوی باران را شنیده باشید حتما میدانید که جناب شجریان با همراهی ارکستر سمفونیک غزل زیبایی از فروغی بسطامی را ارائه کردهاست. البته غزل، بسیار طولانی است و بسیار زیباتر از ابیات منتخب آواز که به خواندنش میارزد. من که با این شعر خیلی مانوس شدهام :
گر عارف حقبینی چشم از همه بر هم زن
چون دل به یکی دادی آتش به دو عالم زن
هم چشم تماشا را بر روی نکو بگشا
هم دست تمنا را بر گیسوی پر خم زن
هم نکته وحدت را با شاهد یکتا گو
هم بانگ اناالحق را بر دار معظم زن
هم جلوه ساقی را در جام بلورین بین
هم باده بیغش را با ساده بیغم زن **
ذکر از رخ رخشانش با موسی عمران گو
حرف از لب جانبخشش با عیسی مریم زن **
حال دل خونین را با عاشق صادق گو
رطل می صافی را با صوفی محرم زن **
چون ساقی رندانی می با لب خندان خور
چون مطرب مستانی نی با دل خرم زن
چون آب بقا داری بر خاک سکندر ریز
چون جام به چنگ آری با یاد لب جم زن **
چون گرد حرم گشتی در خانه خدا بنشین
چون می به قدح کردی بر چشمه زمزم زن **
در پای قدح بنشین زیبا صنمی بگزین
اسباب ریا برچین کمتر ز دعا دم زن **
گر تکیه دهی وقتی، بر تخت سلیمان ده
ور پنجه زنی روزی، در پنجه رستم زن
گر دردی ازو بردی، صد خنده به درمان کن
ور زخمی ازو بردی، صد طعنه به مرهم زن
یا پای شقاوت را بر تارک شیطان نه
یا کوس سعادت را بر عرش مکرم زن **
یا کحل ثوابت را در چشم ملایک کش
یا برق گناهت را بر خرمن آدم زن **
یا خازن جنت شو، گلهای بهشتی چین
یا مالک دوزخ شو، درهای جهنم زن **
یا بنده عقبا شو، یا خواجه دنیا شو
یا ساز عروسی کن، یا حلقه ماتم زن **
زاهد سخن تقوا بسیار مگو با ما
دم درکش ازین معنی، یعنی که نفس کم زن **
گر دامن پاکت را آلوده به خون خواهد
انگشت قبولت را بر دیده پر نم زن **
گر همدمی او را پیوسته طمع داری
هم اشک پیاپی ریز، هم آه دمادم زن **
سلطانی اگر خواهی، درویش مجرد شو
نه رشته به گوهر کش، نه سکه به درهم زن **
چون خاتم کارت را بر دست اجل دادند
نه تاج به تارک نه، نه دست به خاتم زن **
تا چند فروغی را مجروح توان دیدن
یا مرهم زخمی کن، یا ضربت محکم زن **
** این ابیات در آواز نیامده است.
آقای شجریان در میانه اجرای این آواز، سه بیت از ساقینامه حافظ را نیز اجرا کرده که چنین است:
مغنی کجایی نوایت کجاست
نوای خوش جانفزایت کجاست
مغنی از آن پرده نقشی بیار
ببین تا چه گفت از درون پردهدار
چنان برکش آواز خنیاگری
که ناهید چنگی به رقص آوری
توصیه میکنم حتما ساقینامه حافظ را بخوانید و حظ معنوی ببرید.
امروز میخواهم شعری از حافظ را که جناب شجریان درآلبوم جان عشاق در گوشه بیات اصفهان اجرا کردهاست، تقدیم کنم:
همای اوج سعادت به دام ما افتد
اگر تو را گذری بر مقام ما افتد
حبابوار براندازم از نشاط کلاه
اگر ز روی تو عکسی به جام ما افتد
شبی که ماه مراد از افق طلوع کند
بود که پرتو نوری به بام ما افتد
ملوک را چو ره خاکبوسی در نیست
کی التفات مجال سلام ما افتد
چو جان فدای لبت شد، خیال میبستم
که قطرهای ز زلالش به کام ما افتد
خیال زلف تو گفتا که جان وسیله مساز
کزین شکار، فراوان به دام ما افتد
به ناامیدی از این در مرو بزن فالی
بود که قرعه دولت به نام ما افتد
ز خاک کوی تو هرگه که دم زند حافظ
نسیم گلشن جان، در مشام ما افتد
سلام،
فکر میکنم اغلب شما آلبوم بوی باران جناب شجریان را شنیده باشید. امروز یکی از غزلهای مولانا جلالالدین بلخی را که با ارکستر سمفونیک اجرا و در این آلبوم عرضه شدهاست، انتخاب کردهام. البته این غزل در قالب آلبوم قاصدک در دستگاه ماهور هم عرضه شده است:
رو سر بنه به بالین، تنها مرا رها کن
ترک من خراب شبگرد مبتلا کن
ماییم و موج سودا، شب تا به روز تنها
خواهی بیا ببخش و خواهی برو جفا کن
از من گریز تا تو هم در بلا نیفتی
بگزین ره سلامت، ترک ره بلا کن
ماییم و آب دیده، در کنج غم خزیده
بر آب دیده ما صد جای آسیا کن
خیرهکشی است ما را، دارد دلی چو خارا
بکشد کسش نگوید تدبیر خونبها کن
بر شاه خوبرویان واجب وفا نباشد
ای زردروی عاشق، تو صبر کن، وفا کن
دردیست غیر مردن کان را دوا نباشد
پس من چگونه گویم، کاین درد را دوا کن
در خواب دوش پیری در کوی عشق دیدم
با دست اشارتم کرد که عزم سوی ما کن
گر اژدهاست بر ره، عشقیست چون زمرد
از برق این زمرد، هین دفع اژدها کن **
بس کن که بیخودم من، ور تو هنر فزایی
تاریخ بوعلی گو، تنبیه بوالعلا کن **
** این ابیات در آواز اجرا نشدهاست.