حکایت دل

بیان دغدغه‌های ذهنی و نیز معرفی اشعاری که آقای شجریان در اجرای آوازهای خود از آنها استفاده می‌کنند.

حکایت دل

بیان دغدغه‌های ذهنی و نیز معرفی اشعاری که آقای شجریان در اجرای آوازهای خود از آنها استفاده می‌کنند.

یاد باد، آن صحبت شبها

سلام،
شعر امروز به حضرت حافظ تعلق دارد. غزل زیبایی که در بیات اصفهان اجرا شده و جناب شجریان آن را در آلبوم بت چین یا همان گلبانگ شماره ۱، عرضه کرده است:


پیش ازینت بیش ازین غمخواری عشاق بود
مهرورزی تو با ما شهره آفاق بود

یاد باد آن صحبت شبها که با نوشین لبان
بحث سر عشق و ذکر حلقه عشاق بود

پیش ازین کاین سقف سبز و طاق مینا برکشند
منظر چشم مرا ابروی جانان، طاق بود **

از دم صبح ازل تا آخر شام ابد
دوستی و مهر بر یک عهد و یک میثاق بود

سایه معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شد
ما به او محتاج بودیم، او به ما مشتاق بود

حسن مهرویان مجلس، گرچه دل می‌برد و دین
بحث ما در لطف طبع و خوبی اخلاق بود

بر در شاهم، گدایی نکته‌ای در کار کرد
گفت بر هر خوان که بنشستم، خدا رزاق بود

رشته تسبیح اگر بگسست، معذورم بدار
دستم اندر دامن ساقی سیمین ساق بود

در شب قدر ار صبوحی کرده‌ام، عیبم مکن
سرخوش آمد یار و جامی در کنار طاق بود **

شعر حافظ در زمان آدم اندر باغ خلد
دفتر نسرین و گل را زینت اوراق بود

** این ابیات در آواز نیامده است.

بوی باران

سلام،
در حال و هوای بهاری و روزهای زیبای بهار، امروز شعری از شادروان فریدون مشیری را که جناب شجریان با همراهی ارکستر سمفونیک اجرا و در آلبوم بوی باران عرضه کرده است، تقدیمتان می‌کنم. نام آلبوم نیز از همین شعر گرفته شده است.

بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک
شاخه‌های شسته، باران خورده، پاک

آسمان آبی و ابر سپید، برگهای سبز بید
عطر نرگس، رقص باد، نغمه شوق پرستوهای شاد

خلوت گرم کبوترهای مست، نرم نرمک می‌رسد اینک بهار، خوش به حال روزگار

خوش به حال چشمه‌ها و دشتها
خوش به حال دانه‌ها و سبزه‌ها

خوش به حال غنچه‌های نیمه‌ باز
خوش به حال دختر میخک که می‌خندد به ناز

خوش به حال جام لبریز از شراب، خوش به حال آفتاب

ای دل من گرچه در این روزگار
جامه رنگین نمی‌پوشی به کام، باده رنگین نمی‌نوشی ز جام **

نقل و سبزه در میان سفره نیست
جامت از آن می که می‌باید تهیست **

ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم
ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب

ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار

گر نکوبی شیشه غم را به سنگ
هفت رنگش می‌شود هفتاد رنگ

** این ابیات در آواز نیامده است.  

برج فرازان

سلام، در آغاز سال جدید اجازه دهید در این یادداشت به معرفی یک کتاب فاخر بپردازم:

ما ایرانیها منابع تاریخی زیادی در کنارمان داریم که سابقه تاریخی ما را از زمان آریاییها و مادها تا امروز دربرگرفته و امکان شناخت هویت ملی و تاریخی ما را فراهم ساخته است. گرچه این تاریخ نگاریها خالص و بی غش نیست ولی با توجه به انبوهی منابع موجود و البته وجود منابع معتبر داخلی و خارجی، ذهن کنجکاو می‌تواند تا حد زیادی به واقعیتها پی ببرد. اما تاریخ جهان چه؟ در مورد تاریخ جهان هم منابع زیادی هستند که به فارسی هم ترجمه شده‌اند. و ویژگیهایی شبیه تاریخ نگاری خودمان دارند.
من سالها بود که به دنبال منبعی معتبر می‌گشتم که بتوانم با صفحه‌ای از تاریخ جهان آشنا شوم. منابعی که مطالعه می‌کردم، عموما یا تاریخ کهن بودند یا معاصر. و در این بین تاریخ تحولات قرون ۱۸ و ۱۹ و اوایل قرن ۲۰ در پرده محاق بود. یعنی سالهای پس از رنسانس تا جنگ جهانی اول. به تدریج داشتم ناامید می‌شدم که بتوانم سیر تحولات این دوره را که بسیار بر تاریخ معاصر و زندگی امروز ما تاثیر داشته، مرور کنم.
ولیکن از بخت خوش، چندی پیش کتابی به دستم رسید با نام برج فرازان اثر نویسنده توانا خانم باربارا و. تاکمن و ترجمه ارزشمند جناب عزت ا... فولادوند که دقیقا به بررسی سیر تحولات این دوره پرداخته و انصافا با شیوایی قلم خود، اطلاعات و دانش خوانندگان خود را ارتقا می‌دهد.
به شما توصیه میکنم حتما این کتاب را بخوانید. تمامی وقایعی که منجر به وقوع جنگهای جهانی شد، تحولات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی اروپا، آمریکا، روسیه و ژاپن، ظهور ایسمها همگی مواردی هستند که پاسخ بسیاری از سوالات ما را در مورد چرایی و چگونگی پیشرفت جهان غرب و نیز جامعه سنتی ژاپن خواهند داد.
تصور می‌کنم شما نیز همچون من، پس از خواندن این کتاب درمی‌یابید که چه شباهتهای فراوانی میان سیر تحولات جامعه امروز ما با دوره مورد بررسی در این کتاب وجود دارد.
ماجرای دریفوس در این کتاب چه شباهت عجیبی با بازداشت آقاجری دارد، تحدید و تعطیلی مطبوعات، رانت خواریهای اصحاب قدرت، سربرآوردن گروههای ایدئولوژیک در ساخت قدرت، گذار از جامعه فئودالی و پیامدهای آن، جنگ با متجاوز خارجی و مقابله با مخالفتهای داخلی، توسعه سیاسی و اقتصادی، تقسیم قدرت در جامعه جهانی و نقش پذیری جوامع در آن، همه و همه از جمله مواردی است که در این اثر باارزش بدان پرداخته شده است.

نویسنده محترم این کتاب، در پایان یک نتیجه‌گیری کرده است:
<< سالهایی که به دنبال آمد، به نوشته گراهام والاس، سرشار از ژرفترین و شدیدترین و قهرمانی ترین تلاشی بود که آدمی تا آن روز به خود دیده بود. هنگامی که این تلاش به انجام رسید، پندارها و اشتیاقهایی که تا ۱۹۱۴ هنوز صورت امکان داشت، آهسته آهسته در دریایی از نومیدیها و سرخوردگیهای کوه پیکر فرو رفت و غرق شد. بزرگترین سودی که بشر از پرداخت این بهای گران به دست آورد، بینشی دردناک نسبت به حدود توانایی خویش بود.
برج فرازانی که در دوران عظمت تمدن اروپا برپا داشته شد، بنایی بود برآمده از حشمت و شکوه و زیبایی و نیز سردابهای تاریک. ساکنان برج در قیاس با عصر آینده، روزگاری سپری کردند توام با اتکای به نفس و اطمینان و امید بیشتر،
جلال و جاه و زیبایی و بریز و بپاش زیادتر،
آسایش و فراغ خاطر و خرمی بالاتر،
لذت فزونتر از همنشینی و گفتگو با یکدیگر،
ستم و ریای گسترده‌تر،
بینوایی و نیاز سخت تر،
احساسات دروغین و سطحی وافرتر،
در برابر بی مایگی با بردباری کمتر،
از کار احساس غرور ژرفتر،
از مشاهده طبیعت وجد شدیدتر، و نشاط و شادابی سرشارتر.
دنیای آن روزگار از بسیاری چیزها برخوردار بود که باید اکنون از کف رفته محسوب شود. صرف نظر از اینکه چه به جای آن به دست آمده باشد. هنگامی که امیل ورهرن، شاعر سوسیالیست بلژیکی در ۱۹۱۵ نگاهی به آن گذشته کرد، در آغاز کتابش نوشت: با احساس، تقدیم به مردی که بودم.>>  

تغییر ساعت

سلام،

با سپری شدن ۹ ماه از اغاز فعالیت محافظه کاران جدید ایرانی در عرصه قدرت، دیگر نباید مواجهه با تصمیمات و سیاستهای متفاوت با اسلاف برای افکار عمومی ایرانیان مایه تعجب باشد. ولی از آنجا که مردم ما انتظار اتخاذ تصمیمات خردمندانه از سوی مسئولان حکومتی را دارند ( مسئولینی که به مدد ۲۷ سال تجربه و دانش افزایی دانشگاهی در رشته دکترای مدیریت استراتژیک توقع بیشتری از آنان می‌رود) مواجهه با تصمیمات عجیب دولتمردان جدید موجب شگفتی، و جر و بحثهای محفلی و فامیلی و خانوادگی می شود. از جمله این تصمیمات، عدم تغییر ساعت در ۶ ماهه اول سال است که پس از ۱۴ سال اجرا به ناگهان متوقف شد و دلیل آن نیز عدم اثبات کاهش مصرف انرژی در کشور اعلام شد.

اگر از در هم ریختن برنامه‌ها و فعالیتهای جاری مردم در اثر اتخاذ این تصمیم بگذریم و عوارض آن را نادیده بگیریم، دهها نکته دیگر در این میان بر جا می‌ماند. چند گزاره را در این زمینه می‌توان برشمرد:

۱- عدم تحقق هدف اصلی دولت از تغییر ساعت که همانا کاهش مصرف انرژی است: این موضوع می‌تواند فنی ترین و منطقی ترین دلیل برای اتخاذ این تصمیم باشد مشروط بر آنکه محاسبات لازم صورت گرفته شده و به اثبات رسیده باشد. که ظاهرا چنین محاسباتی صورت نگرفته و اگر هم محاسبه شده باشد در بدترین حالت، گویای کاهش رشد مصرف انرژی است که در شرایط بدبینانه، نتیجه مغتنمی است و نباید موجب اتخاذ این تصمیم شود.

۲ـ اجابت نظر علما و حوزه‌های علمیه: سالهاست که بخشی از جامعه مذهبی کشور خصوصا گروهی از علما و حوزه‌های علمیه مستقر در قم و مشهد از تغییر ساعت در ۶ ماهه اول سال گلایه مندند و حتی برخی از آنان ساعتهای خود را تغییر نمی‌دهند و اطلاق <<ساعت جدید>>، <<ساعت قدیم>> در اینگونه مجامع و حتی بعضی شهرها و جوامع سنتی ایران، معروف است. متصور خواهد بود که این تصمیم جدید دولت متاثر از اظهار گلایه جامعه مذهبی کشور و در پاسخ به آنان بوده باشد تا حمایتهای معنوی آنان از دولتمردان جدید ادامه و بلکه تقویت شود.

۳- اتخاذ تصمیمات متفاوت با اسلاف: این هم از محتملات می‌تواند باشد که هر سیاستی یا تصمیمی که گذشتگان موجد آن بوده‌اند باید تغییر کند و تمام افعال و اعمال دولت جدید باید متفاوت با اسلافشان باشد. مثلا اگر دولتهای هاشمی رفسنجانی و خاتمی تصمیم گرفته اند که از دهانشان غذا میل کنند لابد باید دولتمردان جدید ...

... و البته شاید گزاره‌های دیگری نیز مطرح باشند. اما به هر حال ظاهرا مقدر است که این دولت باید مانند کودکی که همه چیز را تجربه می‌کند تا یاد گیرد، همه راههای طی شده در سالیان ماضی را دوباره بپیماید و تجربه کند و تقدیر ما نیز صبر است و استقامت تا شاید روزی این کودک به بلوغ برسد، اگر برسد!

اتخاذ سیاست جدید عدم تغییر ساعت، اصلا مایه تعجب من نشد چرا که انتظار تصمیمات عجیب‌تر از این حضرات را دارم. آنچه اکنون پیرامون آن متفکرم، این است که دولتمردانی که در  عدم تغییر ساعت رسمی کشور که در همه ممالک متمدن جاری است، نمی‌توانند دلایل منطقی ارائه کنند و افکار عمومی را راضی نمایند، چگونه می‌خواهند مردم هوشیار و نکته سنج ما را در مورد نتیجه مذاکرات آتی پیرامون مسائل هسته‌ای که قطعا واجد امتیاز دادنهای بی شمار به غرب و آمریکاست دلیل تراشی کنند؟ چگونه این همه نبوغ در یک کابینه جمع می‌شود؟ راستی شما سریال بله آقای نخست‌وزیر  را می‌بینید؟ 

جان جان

سلام،
سال نو مبارک. امیدوارم همه ایرانیان سالی سرشار از سلامتی و شادکامی در پیش رو داشته باشند. اجازه دهید اولین یادداشت سال نو را به شیخ فریدالدین عطار نیشابوری اختصاص دهم که استاد شجریان در سه‌گاه به طرز هنرمندانه‌ای اجرا و در آلبوم جان جان عرضه کرده است. نام آلبوم هم از همین شعر برگرفته شده است


ای در میان جانم و جان از تو بی‌خبر
از تو جهان پر است و جهان از تو بی‌خبر

چون پی برد به تو دل و جانم که جاودان
در جان و در دلی، دل و جان از تو بی‌خبر

نقش تو در خیال و خیال از تو بی‌نصیب
نام تو بر زبان و زبان از تو بی‌خبر

از تو خبر به نام و نشان است خلق را
وان گه همه به نام و نشان از تو بی‌خبر

شرح و بیان تو چکنم زان که تا ابد
شرح از تو عاجز است و بیان از تو بی‌خبر

جویندگان گوهر دریای کنه تو
در وادی یقین و گمان از تو بی‌خبر

چون بی‌خبر بود مگس از پر‌ِ جبرئیل
از تو خبر دهند و چنان از تو بی‌خبر **

عطار اگرچه نعره عشق تو می‌زند
هستند جمله نعره‌زنان از تو بی‌خبر **

** این ابیات در آواز نیامده است.