حکایت دل

بیان دغدغه‌های ذهنی و نیز معرفی اشعاری که آقای شجریان در اجرای آوازهای خود از آنها استفاده می‌کنند.

حکایت دل

بیان دغدغه‌های ذهنی و نیز معرفی اشعاری که آقای شجریان در اجرای آوازهای خود از آنها استفاده می‌کنند.

نیستان

سلام،

استاد شجریان در آلبوم دل مجنون و در دستگاه  بیات ترک به اجرای قطعه نیستان از دفتر اول مثنوی   مولانا  پرداخته‌اند که امروز تقدیم می‌کنم:

 

 

بشنو از نی چون حکایت می‌کند

وز جداییها شکایت می‌کند

 

کز نیستان تا مرا ببریده‌اند

از نفیرم مرد و زن نالیده‌اند

 

سینه خواهم شرحه شرحه از فراق

تا بگویم شرح درد اشتیاق

 

هر کسی کو دور ماند از اصل خویش

باز جوید روزگار وصل خویش

 

من به هر جمعیتی نالان شدم

جفت خوشحالان و بدحالان شدم

 

هرکسی از ظن خود شد یار من

از درون من نجست اسرار من

 

سر من از ناله من دور نیست

لیک چشم و گوش را آن نور نیست

 

تن ز جان و جان ز تن مستور نیست

لیک کس را دید جان دستور نیست  **

 

آتش است این بانگ نای و نیست باد

هرکه این آتش ندارد نیست باد  **

 

آتش عشق است کاندر نی فتاد

جوشش عشق است کاندر می فتاد  **

 

نی حریف هرکه از یاری برید

پرده‌هایش پرده‌های ما درید

 

همچو نی زهری و تریاقی که دید

همچو نی دمساز و مشتاقی که دید  **

 

نی حدیث راه پر خون می‌کند

قصه‌های عشق مجنون می‌کند

 

محرم این هوش جز بیهوش نیست

مرزبان را مشتری جز گوش نیست  **

 

در غم ما روزها بیگاه شد

روزها با سوزها همراه شد  **

 

روزها گر رفت، گو رو باک نیست

تو بمان ای آن که چون تو پاک نیست  **

 

هر که جز ماهی ز آبش سیر شد

هر که بی‌روزیست روزش دیر شد  **

 

در نیابد حال پخته هیچ خام

پس سخن کوتاه باید والسلام  **

 

بند بگسل باش آزاد ای پسر

چند باشی بند سیم و بند زر  **

 

گر بریزی بحر را در کوزه‌ای

چند گنجد قسمت یک روزه‌ای  **

 

کوزه چشم حریصان پر نشد

تا صدف قانع نشد، پر در نشد  **

 

شاد باش ای عشق خوش سودای ما

ای طبیب جمله علتهای ما  **

 

ای دوای نخوت و ناموس ما

ای تو افلاطون و جالینوس ما  **

 

جسم خاک از عشق بر افلاک شد

کوه در رقص آمد و چالاک شد  **

 

با لب دمساز خود گر جفتمی

همچو نی من گفتنیها گفتمی

 

هر که او از همزبانی شد جدا

بی‌‌زبان شد گرچه دارد صد نوا

 

چون که گل رفت و گلستان در گذشت

نشنوی زان پس ز بلبل سرگذشت

 

** این ابیات در آواز نیامده است.

ما درد پنهان با یار گفتیم

سلام،
شعر امروز را به حضرت حافظ اختصاص می‌دهیم. این غزل زیبا را استاد شجریان در دستگاه شور اجرا و در آلبوم جان عشاق عرضه کرده است. همچنین این غزل زیبا یک بار دیگر نیز توسط استاد، در بیات کرد اجرا و در آلبوم بی تو به سر نمی شود تقدیم دوستداران هنر شده است.

چندان که گفتند غم با طبیبان
درمان نکردند مسکین غریبان

آن گل که هر دم در دست بادیست
گو شرم بادت از عندلیبان

یا رب امان ده تا باز بیند
چشم محبان، روی حبیبان

درج محبت بر مهر خود نیست
یا رب مبادا کام رقیبان

ای منعم آخر بر خوان وصلت
تا چند باشیم از بی نصیبان

ما درد پنهان با یار گفتیم
نتوان نهفتن درد از طبیبان

حافظ نگشتی شیدای گیتی
گر می شنیدی پند ادیبان  

روزگاران

سلام،
شعر امروز را که شاید یکی از معروفترین غزلیات حضرت سعدی باشد جناب شجریان در آلبوم پیوند مهر عرضه کرده و در دستگاه ابوعطا اجرا شده است. این شعر تقدیم به شما:


بگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران
کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران

هرکو شراب فرقت روزی چشیده باشد
داند که سخت باشد قطع امیدواران

با ساربان بگویید احوال آب چشمم
تا بر شتر نبندد محمل به روز باران

بگذاشتند ما را در دیده، آب حسرت
گریان چو در قیامت، چشم گناهکاران **

ای صبح شب نشینان، جانم به طاقت آمد
از بس که دیر ماندی چون شام روزه‌داران

چندین که بر شمردم از ماجرای عشقت
اندوه دل نگفتم الا یک از هزاران **

چندت کنم حکایت، شرح این قدر کفایت
باقی نمی‌توان گفت الا به غمگساران **

سعدی به روزگاران مهری نشسته بر دل
بیرون نمی‌توان کرد الا به روزگاران


** این ابیات در آواز نیامده است. 

خندم از بخت بد خویش

سلام،
امروز تصنیفی از عارف قزوینی را تقدیم می‌کنم که استاد شجریان در آلبوم آرام جان عرضه کرده است. البته این آواز در قالب کنسرت افشاری در وین اجرا شده:

نه قدرت که با وی نشینم
نه طاقت که جز وی ببینم
شدست آفت عقل و دینم

ای دلارا، سرو بالا

کار عشقم چه بالا گرفته
بر سر من جنون جا گرفته
جای عقل، عشقت یک جا گرفته
خانه دل به یغما گرفته

آفت تن، فتنه جان
رهزن دین، دزد ایمان
ترک چشمت نی ز پنهان

آشکارا، ای نگارا

خانه دل به یغما گرفته
بر سر من جنون جا گرفته

سوزم از سوز دل ریش
خندم از بخت بد خویش
گریم از دست بداندیش
خواهمش بینم کم و بیش

گریه راه تماشا گرفته
جای عقل، عشق یک جا گرفته

بر دل ریشم مزن نیش
ز آه مظلومان بیندیش
کن حذر از آه درویش
گوئیت دل ای جفاکیش **

آتش فتنه بالا گرفته
سختی از سنگ خارا گرفته **

** این ابیات در آواز نیامده است.