سلام،
حضرت حافظ غزلی بس زیبا سروده که بسیاری از خوانندگان از جمله جناب شجریان آن را در آثار خود زمزمه کردهاند. لیکن در آثار استاد شجریان این شعر دو بار اجرا شده. یک بار در آلبوم آستان جانان که در بیات ترک اجراشده و دیگری در آلبوم سرو چمان که در دستگاه ماهور عرضه شده است.
کی شعر تر انگیزد، خاطر که حزین باشد
یک نکته ازین معنی گفتیم و همین باشد
از لعل تو گر یابم، انگشتری زنهار
صد ملک سلیمانم در زیر نگین باشد
غمناک نباید بود از طعن حسود ای دل
شاید که چو وابینی خیر تو در این باشد
هر کو نکند فهمی زین کلک خیالانگیز
نقشش به حرام ار خود صورتگر چین باشد
جام می و خون دل هریک به کسی دادند
در دایره قسمت، اوضاع چنین باشد
در کار گلاب و گل، حکم ازلی این بود
کاین شاهد بازاری وان پردهنشین باشد
آن نیست که حافظ را رندی بشد از خاطر
کاین سابقه پیشین تا روز پسین باشد
نوبتی هم که باشد نوبت شیخ اجل سعدی است که غزلی بسیار زیبا از او را تقدیم کنم. این غزل را جناب شجریان با همنوایی بیبدیل فرزند خلفش همایون در مایه شوشتری اجرا و در آلبوم فریاد عرضه کرده است. در این اجرا مصرعهای اول توسط همایون و مرعهای دوم توسط استاد زمزمه شده است:
تو را سریست که با ما فرو نمیآید
مرا دلی که صبوری از او نمیآید
کدام دیده به روی تو باز شد همه عمر
که آب دیده به رویش فرو نمیآید
جز این قدر نتوان گفت بر جمال تو عیب
که مهربانی از آن طبع و خو نمیآید
چه جور کز خم چوگان زلف مشکینت
بر اوفتاده مسکین چو گو نمیآید **
اگر هزار گزند آید از تو بر دل ریش
بد از منست که گویم نکو نمیآید **
گر از حدیث تو کوته کنم زبان امید
که هیچ حاصل از این گفتگو نمیآید **
گمان برند که در عود سوز سینه من
بمرد آتش معنی که بو نمیآید **
چه عاشق است که فریاد دردناکش نیست
چه مجلس است کزو های و هو نمیآید
بشیر بود مگر شور عشق، سعدی را
که پیر گشت و تغیر در او نمیآید
** این ابیات در آواز نیامده است.