حکایت دل

بیان دغدغه‌های ذهنی و نیز معرفی اشعاری که آقای شجریان در اجرای آوازهای خود از آنها استفاده می‌کنند.

حکایت دل

بیان دغدغه‌های ذهنی و نیز معرفی اشعاری که آقای شجریان در اجرای آوازهای خود از آنها استفاده می‌کنند.

آن که در عشق ملامت نکشد، مرد مخوانش

سلام،

وقتتان به خیر و شادی. اجازه دهید امروز غزلی زیبا از شاعر بزرگ ایران زمین شیخ اجل سعدی شیرازی را که جناب شجریان در راست پنجگاه اجرا و در آلبوم فریاد عرضه کرده است، تقدیم ‌کنم. البته این اثر یک بار هم در کنسرت همنوا با بم اجرا شده است:

 

 

هر که سودای تو دارد، چه غم از سود و زیانش

نگران تو چه اندیشه ز بیم دگرانش

 

آن پی مهر تو گیرد که نگیرد پی خویشش

وان سر وصل تو دارد که نباشد غم جانش

 

هر که از یار تحمل نکند، یار مگویش

وان که در عشق ملامت نکشد، مرد مخوانش

 

چون دل از دست به در شد، مثل کره توسن

نتوان باز گرفتن به همه خلق، عنانش  **

 

به جفایی و قفایی نرود عاشق صادق

مژه بر هم نزند گر بزنی تیر و سنانش

 

خفته خاک لحد را که تو ناگه به سر آیی

عجب ار باز نیاید به تن مرده روانش  **

 

شرم دارد چمن از قامت و بالای بلندت

که همه عمر نبودست چو تو سرو روانش  **

 

گفتم از ورطه عشقت به صبوری به درآیم

باز می‌بینم و دریا نه پدیدست کرانش

 

عهد ما با تو نه عهدی که تغیر نپذیرد

بوستانیست که هرگز نزند باد خزانش

 

چه گنه کردم و دیدی که تعلق ببریدی

بنده بی جرم و خطایی نه صوابست مرانش  **

 

نرسد ناله سعدی به کسی در همه عالم

که نه تصدیق کند کز سر دردیست فغانش

 

گر فلاطون به حکیمی، سخن عشق بپوشد

عاقبت پرده بر افتد ز سر راز نهانش

 

** این ابیات در آواز نیامده است.

برویم مست امشب به وثاق آن شکرلب

سلام،

شاید بتوان گفت که یکی از زیباترین مجموعه آثار استاد شجریان آلبوم دل مجنون است. اجازه دهید امروز یکی از اشعار حضرت مولانا را که ایشان در بیات ترک اجرا و در همین آلبوم عرضه کرده‌اند، تقدیم کنم.

البته جناب شجریان همین غزل را در کنسرت تاجیکستان نیز با همین سبک و با همنوازی کمانچه و سه تار و تنبک آقایان تبریزی زاده و قاسمی و خلجی اجرا کرده است.

 

صنما جفا رها کن، کرم این روا ندارد

بنگر به سوی دردی که ز کس دوا ندارد

 

ز فلک فتاد طشتم، به محیط غرقه گشتم

به درون بحر جز تو، دلم آشنا ندارد

 

ز صبا همی رسیدم، خبری که می‌پزیدم

ز غمت، کنون دل من، خبر از صبا ندارد

 

به دخان چون زر من، به بر چو سیم‌فامت

به زر، او ربوده شد که چو تو دلربا ندارد  **

 

هله ساقیا سبکتر ز درون ببند آن در

تو بگو به هر که آید که سر شما ندارد  **

 

همه عمر این چنین دم، نبدست شاد و خرم

به حق وفای یاری که دلش وفا ندارد

 

به از این چه شادمانی که تو جانی و جهانی

چه غمست عاشقان را که جهان، بقا ندارد  **

 

برویم مست امشب به وثاق آن شکرلب

چه ز جامه‌کن گریزد چو کسی قبا ندارد

 

به چه رو ز وصل دلبر، همه خاک می‌شود زر

اگر آن جمال و منظر، فر کیمیا ندارد  **

 

به چه چشمهای کودن، شود از نگار، روشن

اگر آن غبار کویش، سر توتیا ندارد  **

 

هله من خموش کردم، برسان دعا و خدمت

چه کند کسی که در کف، بجز از دعا ندارد  **

 

** این ابیات در آواز نیامده است.

ز دو دیده خون فشانم ز غمت شب جدایی

سلام،

در آستانه عید بزرگ فطر، آرزومند قبولی عبادات همه بندگان خوب خدایم. مزید استحضارتان عرض می‌کنم که جناب شجریان غزلی معروف از فخرالدین عراقی را در دستگاه همایون و در برنامه گلهای تازه ۱۲۵ اجرا کرده است که تقدیم می‌کنم:

 

ز دو دیده خونفشانم ز غمت شب جدایی

چه کنم که هست اینها گل باغ آشنایی

 

همه شب نهاده‌ام سر چو سگان در آستانت

که رقیب در نیاید به بهانه گدایی  **

 

مژه‌ها و چشم یارم به نظر چنین نماید

که میان سنبلستان چرد آهوی ختایی

 

در گلستان چشمم ز چه رو همیشه بازست

به امید آنکه شاید تو به چشم من درآیی  **

 

سر برگ و گل ندارم ز چه رو روم به گلشن

که شنیده‌ام ز گلها همه بوی بی‌وفایی

 

به کدام مذهبست این، به کدام ملتست این

که کشند عاشقی را که تو عاشقم چرایی

 

به طواف کعبه رفتم به حرم رهم ندادند

که تو در برون چه کردی که درون خانه آیی

 

به قمارخانه رفتم، همه پاکباز دیدم

چو به صومعه رسیدم، همه زاهد ریایی

 

در دیر می‌زدم من که یکی ز در درآمد

که درآ درآ عراقی که تو خاص از آن مایی

 

** این ابیات در آواز نیامده است.