حکایت دل

بیان دغدغه‌های ذهنی و نیز معرفی اشعاری که آقای شجریان در اجرای آوازهای خود از آنها استفاده می‌کنند.

حکایت دل

بیان دغدغه‌های ذهنی و نیز معرفی اشعاری که آقای شجریان در اجرای آوازهای خود از آنها استفاده می‌کنند.

واژه ها

مراقب واژه‌هایی که به کار می‌برید، باشید

چون وقتی لبان شما را ترک می‌کنند

در همه جا پراکنده می‌شوند.

آنگاه دیگر هیچ کاری از دستتان بر نمی‌آید

و هرگز نمی‌توانید آنها را

به جای نخست بازگردانید.

ناله عشاق

سلام،

با اجازه شما امروز شعری از جناب هوشنگ ابتهاج (سایه) را که سالها پیش در برنامه گلهای تازه ۳۵ توسط جناب شجریان در دستگاه همایون اجرا شده و جناب فرهنگ شریف نیز با تار خود همنوازی کرده است تقدیم می‌کنم:

 

فتنه چشم تو چندان پی بیداد گرفت

که شکیب دل من، دامن فریاد گرفت

 

آن که آیینه صبح و قدح لاله شکست

خاک شب در دهن سوسن آزاد گرفت

 

آه از شوخی چشم تو که خونریز فلک

دید این شیوه مردم‌کشی و یاد گرفت

 

منم آن شمع دلسوخته یا رب مددی

که دگر بار شب آشفته شد و باد گرفت

 

شعرم از ناله عشاق، غم‌انگیزتر است

داد از آن زخمه که دیگر‌ ره بیداد گرفت

 

سایه! ما کشته عشقیم که این شیرین کار

مصلحت را مدد از تیشه فرهاد گرفت

مرغ سحر

سلام،

یکی از اشعاری که طی چند دهه گذشته مضمون نجوای ما ایرانیان است و همواره از شنیدنش اشکمان جاری می شود، سروده مرحوم محمدتقی خان بهار (ملک‌الشعرا) است و غلیان احساسات با شنیدن این شعر، سنتی و مدرن یا مذهبی و غیر مذهبی نمی شناسد. عجبا!

این شعر زیبا را جناب شجریان یک بار در کنسرت ماهور در آمریکا اجرا کرده که در قالب آلبوم سرو چمان (البته اجرای امریکا) عرضه کرده و دیگر بار در کنسرت همنوا با بم  و البته این بار با همخوانی فرزندش همایون و صدالبته همراهی جمعیت مشتاق بیننده عرضه نموده است. و از آن پس در اغلب کنسرت‌های داخل کشور ایشان و بعضا در آلبوم‌های آن‌ها از جمله کنسرت سال ۱۳۸۶ تکرار شده است.

 

مرغ سحر ناله سر کن 

داغ مرا تازه‌تر کن

زآه شرربار این قفس را 

برشکن و زیر و زبر کن

 

بلبل پربسته ز کنج قفس درآ  

نغمه آزادی نوع بشر سرا

وز نفسی عرصه این خاک توده را پرشرر کن

 

ظلم ظالم، جور صیاد 

آشیانم داده بر باد

ای خدا، ای فلک، ای طبیعت 

شام تاریک ما را سحر کن

 

نوبهارست، گل به بارست 

ابر چشمم، ژاله بارست

این قفس چون دلم، تنگ و تارست

 

شعله فکن در قفس ای آه آتشین  

دست طبیعت، گل عمر مرا مچین

جانب عاشق نگر ای تازه گل 

ازین بیشتر کن، بیشتر کن، بیشتر کن

 

مرغ بی‌دل، شرح هجران، مختصر، مختصر، مختصر کن

 

عمر حقیقت به‌سر شد 

عهد و وفا بی‌سپر شد

ناله عاشق، ناز معشوق 

هردو دروغ و بی‌اثر شد **

 

راستی و مهر و محبت، فسانه شد  

قول و شرافت همگی از میانه شد  

از پی دزدی، وطن و دین بهانه شد، دیده تر شد **

 

ظلم مالک، جور ارباب  

زارع از غم گشته بی‌تاب

ساغر اغنیا بر می ناب 

جام ما پر ز خون جگر شد **

 

ای دل تنگ، ناله سر کن 

از قویدستان حذر کن

از مساوات، صرف نظر کن **

 

ساقی گلچهره بده آن آب آتشین 

پرده دلکش بزن ای یار دلنشین

ناله بر آر از قفس ای بلبل حزین **

 

کز غم تو سینه من، پر شرر، پر شرر، پر شرر شد **

 

** این ابیات در آوازها نیامده است.