حکایت دل

بیان دغدغه‌های ذهنی و نیز معرفی اشعاری که آقای شجریان در اجرای آوازهای خود از آنها استفاده می‌کنند.

حکایت دل

بیان دغدغه‌های ذهنی و نیز معرفی اشعاری که آقای شجریان در اجرای آوازهای خود از آنها استفاده می‌کنند.

بمیرد دل چو دلداری نبیند

سلام،

به اعتقاد من، یکی از فاخرترین آثار استاد شجریان، آلبوم همایون‌مثنوی است که در دستگاه همایون اجرا شده و امروز یکی از اجراهای آن که غزل زیبای فخرالدین عراقی است را تقدیم می‌کنم:

 

دلی دارم چه دل، محنت سرایی

که در وی خوشدلی را نیست جایی

 

دل مسکین چرا غمگین نباشد

که در عالم نیابد دلربایی

 

تن مهجور چون رنجور نبود

چه تاب کوه دارد، رشته تایی  **

 

چگونه غرق خونابه نباشم

که دستم می‌نگیرد، آشنایی

 

بمیرد دل چو دلداری نبیند

بکاهد جان چو نبود، جان فزایی

 

بنالم بلبل آسا چون نیابم

ز باغ دلبران بوی وفایی

 

فتادم باز در وادی خونخوار

نمی‌بینم رهی را رهنمایی  **

 

نه دل را در تحیر، پای بندی

نه جان را جز تمنا، دلگشایی

 

در این وادی فرو شد کاروانها

که کس نشنید آواز درایی

 

در این ره هر نفس صد خون بریزد

نیارد خواستن، کس خونبهایی

 

دل من چشم می‌دارد کزین ره

بیابد بهر چشمش توتیایی

 

روانم نیز در بسته است، همت

که بگشاید در همت‌سرایی  **

 

تنم هم گوش می‌دارد کزین در

به گوش جانش آید مرحبایی  **

 

تمنا می‌کند مسکین، عراقی

که دریابد بقا، بعد از فنایی  ** 

 

** این ابیات در آواز نیامده است.

دل دردمند سعدی

سلام،

مدتی است که از حضرت سعدی ننوشته‌ام. امروز را به غزل حضرتش اختصاص می دهم که آقای شجریان آن را در دستگاه ماهور و در کنسرت آمریکا در سال ۱۳۶۹ اجرا کرده است. این اجرا در آلبوم سرو چمان عرضه شده است.

 

نه طریق دوستان است و نه شرط مهربانی

که به دوستان یکدل، سر دست برفشانی

 

دلم از تو چون نرنجد که به وهم در نگنجد

که جواب تلخ گویی تو بدین شکر دهانی

 

نفسی بیا و بنشین، سخنی بگو و بشنو

که ز تشنگی بمردم، بر آب زندگانی

 

غم دل به کس نگویم که بگفت رنگ رویم

تو به صورتم نگه کن که سرایرم بدانی  **

 

عجبت نیاید از من، سخنان سوزناکم

عجب است اگر نسوزم چو بر آتشم نشانی

 

نه خلاف عهد کردم که حدیث جز تو گفتم

همه بر سر زبانند و تو در میان جانی

 

دل عارفان ببردند و قرار پارسایان

همه شاهدان به صورت، تو به صورت و معانی

 

اگرت به هر که دنیا بدهند، حیف باشد

اگرت به هر چه عقبا بخرند، رایگانی  **

 

تو نظیر من ببینی و بدیل من بگیری

عوض تو، من نیابم که به هیچ کس نمانی  **

 

نه عجب، کمال حسنت که به صد زبان بگویم

که هنوز پیش ذکرت، خجلم ز بی زبانی  **

 

مزن ای عدو به تیرم که بدین قدر نمیرم

خبرش بگو که جانم بدهم، به مژدگانی

 

مده ای رفیق، پندم که به کار در نبندم

تو میان ما ندانی که چه می‌رود نهانی

 

بت من چه جای لیلی که بریخت خون مجنون

اگر این قمر ببینی، دگر آن سمر نخوانی  **

 

دل دردمند سعدی ز محبت تو خون شد

نه به وصل می‌رسانی، نه به قتل می‌رهانی

 

** این ابیات در آواز نیامده است.

دلبر

سلام،

اجازه دهید شعر امروز را به غزلی از لسان‌الغیب اختصاص دهیم که جناب شجریان ان را در دستگاه ابوعطا اجرا و در آلبوم پیام نسیم عرضه کرده است.

 

دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد

یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد

 

یا بخت من طریق مروت فرو گذاشت

یا او به شاهراه طریقت گذر نکرد  **

 

گفتم مگر به گریه دلش مهربان کنم

چون سخت بود در دل سنگش اثر نکرد

 

شوخی مکن که مرغ دل بی‌قرار من

سودای دام عاشقی از سر به در نکرد  **

 

هر کس که دید روی تو بوسید چشم من

کاری که کرد، دیده من بی نظر نکرد  **

 

من ایستاده تا کنمش جان فدا چو شمع

او خود گذر به ما چو نسیم سحر نکرد  **

 

** این ابیات در آواز نیامده است.