وقتی احمدی نژاد میگوید که مجلس در راس امور نیست، راست میگوید. حتی اگر این سخن راست بر زبان یک متقلب فریبکار دروغگو جاری شود؛ ولی در این مورد راست میگوید.
شاید اکنون بتوان تصور کرد که نمایندگان مجلس چه حس و حالی دارند اما خود کرده را تدبیر نیست.
آقایان و بانوان محترم بهارستان نشین! احمدی نژاد راست میگوید.
مجلسی که در مقابل زیاده خواهی و قلدری احمدی نژاد و اطرافیانش عقب نشینی میکند، در راس امور نیست.
مجلسی که در مقابل تقلب و دوغگویی آشکار دولت سکوت میکند، در راس امور نیست.
مجلس که تابع امر و نهی کبیر و صغیر از رهبر گرفته تا امام جمعه و فلان سردار و فلان استاندار و ...، در راس امور نیست.
مجلسی که از ترس نهیب و اخم این و آن، شمشیر حقوق ملت را در غلاف میکند، در راس امور نیست.
مجلسی که تخلفات آشکار دولت و هدر دادن منابع و بودجه مملکت را ببیند و دم بر نیاورد، در راس امور نیست.
مجلسی که تضییع حقوق شهروندان را در حوزههای امنیتی و قضایی تایید کند، در راس امور نیست.
مجلسی که نمایندهاش برای رای آوری تملق دولتمردان را بگوید و بر سر حقوق ملت معامله کند، در راس امور نیست.
امروز، روز آوخ و زبان گزیدن بهارستان نشینان است و احمدی نژاد در نیویورک از خر مراد چه سواریها که نمیگیرد.
باش تا صبح دولتت بدمد
کاین هنوز از نتایج سحر است
سلام،
در مجموعه برنامه های بی نظیر گلهای تازه که سالها پیش از رادیو پخش میشد، یک بار استاد شجریان غزلی از حضرت حافظ را در بیات اصفهان و با همنوازی مشاهیری همچون مرحوم افتتاح (تنبک)، مرحوم صارمی (سنتور)، و مرحوم بدیعی (ویولن) اجرا کرده است که تقدیم میکنم. این اجرا در قالب برنامه گلهای تازه ۸۷ پخش شده است.
گلبن عیش میدمد، ساقی گلعذار کو
باد بهار میوزد، باده خوشگوار کو
مجلس بزم عیش را غالیه مراد نیست
ای دم صبح خوش نفس، نافه زلف یار کو
هر گل نو ز گلرخی یاد همی کند ولی
گوش سخن شنو کجا، دیده اعتبار کو
حسن فروشی گلم نیست تحمل ای صبا
دست زدم به خون دل، بهر خدا نگار کو
شمع سحرگهی اگر لاف ز عارض تو زد
خصم زبان دراز شد خنجر آبدار کو **
گفت مگر ز لعل من بوسه نداری آرزو
مردم از این هوس ولی قدرت و اختیار کو **
حافظ اگر چه در سخن، خازن گنج حکمت است
از غم روزگار دون، طبع سخن گزار کو **
** این ابیات در آواز نیامده است.
سلام،
طاعاتتان به درگاه حضرت باری مقبول باد.
امروز غزلی از حضرت عطار را که آقای شجریان در دستگاه ماهور اجرا و در آلبوم قاصدک عرضه کرده است، تقدیم میکنم:
صورت نبندد ای صنم، بی زلف تو آرام دل
دل فتنه شد بر زلف تو، ای فتنه ایام دل
ای جان من مولای تو، دل غرقه دریای تو
دیری است تا سودای تو، بگرفت هفت اندام دل
تا جان به عشقت بنده شد، زین بندگی تابنده شد
تا دل ز نامت زنده شد، بر شد دو عالم نام دل
جانا دلم از چشم بد، نه هوش دارد نه خرد
تا از شراب عشق خود، پر باده کردی جام دل
پیغامت آمد از دلم، کای ماه حل کن مشکلم
کی خواهد آمد حاصلم، ای فارغ از پیغام دل **
از رخ، مه گردون تویی وز لب می گلگون تویی
کام دل من چون تویی، هرگز نیابم کام دل **
ای همگنان را همدمی، شادی من از تو غمی
عطار را در هر دمی، جانا تویی آرام دل **
** این ابیات در آواز نیامده است.