حکایت دل

بیان دغدغه‌های ذهنی و نیز معرفی اشعاری که آقای شجریان در اجرای آوازهای خود از آنها استفاده می‌کنند.

حکایت دل

بیان دغدغه‌های ذهنی و نیز معرفی اشعاری که آقای شجریان در اجرای آوازهای خود از آنها استفاده می‌کنند.

ساقی بیا که یار ز رخ پرده برگرفت

سلام،

در برنامه فاخر گلهای تازه ۸۵ که از جمله مجموعه برنامه‌های به یاد ماندنی رادیو در دهه ۵۰ شمسی است، استاد شجریان غزلی از حضرت حافظ را در دستگاه شور با همنوازی تار استاد فرهنگ شریف و ویولن مرحوم بدیعی زمزمه کرده است که امروز تقدیم می‌کنم:

  

ساقی بیا که یار ز رخ پرده برگرفت

کار چراغ خلوتیان باز در گرفت

 

آن شمع سرگرفته، دگر چهره برفروخت

وین پیر سالخورده، جوانی ز سر گرفت

 

آن عشوه داد عشق که مفتی ز ره برفت

وان لطف کرد دوست که دشمن، حذر گرفت

 

بار غمی که خاطر ما خسته کرده بود

عیسی دمی بفرستاد و برگرفت

 

زنهار از آن عبارت شیرین دلفریب

گویی که پسته تو سخن در شکر گرفت

 

هر سروقد که بر مه و خور، حسن می فروخت

چون تو درآمدی پی کار دگر گرفت

 

زین قصه، هفت گنبد افلاک پر صداست

کوته نظر ببین که سخن، مختصر گرفت

 

حافظ، تو این سخن ز که آموختی که بخت

تعویذ کرد شعر تو را و به زر گرفت **

 

** این بیت در آواز نیامده است.

بزمگاه آزادی

سلام،

در سال ۱۳۵۸ که هنوز بارقه‌های امید برای داشتن روزهای پرثمر و کشوری آزاد و بی‌بدیل و نیز جامعه‌ای پیشرفته در دل مردمان می‌درخشید، آقای شجریان به همراه گروهی از نوازندگان بنام، کنسرتی در دانشگاه ملی آن زمان ترتیب دادند و اولین آوازی که در آن کنسرت اجرا شد، شعر زیبای جناب ابتهاج (سایه) بود که در دستگاه ماهور به زیبایی عرضه شد. این کنسرت بعدها در قالب آلبوم سپیده به بازار آمد و به خاطر اشعار حماسیش معمولا در موعد انتخابات و... از رسانه‌ها پخش می شود. البته بجز شعری که امروز تقدیم می‌کنم. چون این شعر سالهاست که نباید به گوش ما بخورد وگرنه ممکن است پررو بشویم. خدا این جناب سایه را طول عمر بدهد، گویی در زمان سرودن این شعر آینده را می‌دیده است. لطفا این شعر را در حال و هوای سال ۵۸ بخوانید:

 

زمانه قرعه نو می زند به نام شما

خوشا شما که جهان می رود به کام شما

 

در این هوا چه نفسها پر آتش است و خوش است

که بوی خون دل ماست در مشام شما

 

تنور سینه سوزان ما به یاد آرید

کز آتش دل ما پخته گشت خام شما

 

فروغ گوهری از گنج‌خانه دل ماست

چراغ صبح که بر می‌دمد ز بام شما

 

ز صدق آینه کردار صبح خیزان بود

که نقش طلعت خورشید یافت، شام شما

 

زمان به دست شما می‌دهد زمام مراد

از آن که هست به دست خرد، زمام شما

 

همای اوج سعادت که می‌گریخت ز خاک

شد از امان زمین، دانه‌چین دام شما

 

به زیر ران طلب، زین کنید اسب مراد

که چون سمند زمین شد سپهر، رام شما

 

به شعر سایه در این بزمگاه آزادی

طرب کنید که پرنوش باد جام شما

پاسبان حرم دل

سلام،

حتما فیلم سینمایی دلشدگان را به خاطر دارید. این اثر زیبا که به همت مرحوم علی حاتمی و برای یادمان باربد تهیه شده بود حاوی مجموعه متنوعی از اشعار نو و کهن فارسی بود که توسط استاد شجریان اجرا شده بود و از جمله آنها یک تصنیف مرکب که شامل یک رباعی از حضرت حافظ و یک قطعه از شادروان فریدون مشیری است. این مجموعه آثار در آلبوم دلشدگان عرضه شده و این تصنیف نیز در شوشتری اجرا شده است:

 

رباعی حافظ:

پاسبان حرم دل شده‌ام شب همه شب

تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم

دیده بخت به افسانه او شد در خواب

کو نسیمی ز عنایت که کند بیدارم

 

قطعه از فریدون مشیری:

یارم به یک لا پیرهن

خوابیده زیر نسترن

ترسم که بوی نسترن مست است و هشیارش کند

 

ای ماهتاب آهسته‌تر

از بام قصدش کن، گذر

ترسم صدای پای تو از خواب بیدارش کند

* یک توضیح ضروری:

 

در آلبوم دلشدگان این قسمت از قطعه اینگونه اجرا شده است: 

 

ای آفتاب آهسته نه پا در حریم یار من 

ترسم صدای پای تو خواب است و بیدارش کند 

 

گفته می‌شود مرحوم حاتمی بدون کسب اجازه از مرحوم مشیری در متن این قطعه دستکاری کرده و آن را به اجرا سپرده بود و همینُ مایه گلایه و رنجش مرحوم مشیری شده بود.