سلام،
امروز میخواهم غزلی پر معنا از حضرت حافظ را که جناب شجریان آن را اجرا کرده است، تقدیم کنم. این غزل یک بار در چهارگاه با آهنگسازی استاد فرهاد فخرالدینی اجرا و در برنامه گلهای تازه ۶۶ پخش شده و یک بار نیز در کرد بیات اجرا و در قالب آلبوم آستان جانان عرضه شده است.
سینه مالامال درد است، ای دریغا مرهمی
دل ز تنهایی به جان آمد، خدا را همدمی
چشم آسایش که دارد، از سپهر تیزرو
ساقیا جامی به من ده تا بیاسایم دمی
زیرکی را گفتم این احوال چیست؟ خندید و گفت:
صعب روزی، بوالعجب کاری، پریشان عالمی
سوختم در چاه صبر از بهر آن شمع، چو گل
شاه ترکان فارغ است از حال ما کو رستمی؟ **
در طریق عشقبازی، امن و آسایش بلاست
ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمی
اهل کام و ناز را در کوی رندی راه نیست
رهروی باید، جهانسوزی، نه خامی، بیغمی
آدمی در عالم خاکی نمیآید به دست
عالمی دیگر بباید ساخت، وز نو آدمی
خیز تا خاطر بدان ترک سمرقندی دهیم
کز نسیمش بوی جوی مولیان آید همی **
گریه حافظ چه سنجد پیش استغنای عشق
کاندر این دریا نماید هفت دریا شبنمی
** این ابیات در آوازها نیامده است.