حکایت دل

بیان دغدغه‌های ذهنی و نیز معرفی اشعاری که آقای شجریان در اجرای آوازهای خود از آنها استفاده می‌کنند.

حکایت دل

بیان دغدغه‌های ذهنی و نیز معرفی اشعاری که آقای شجریان در اجرای آوازهای خود از آنها استفاده می‌کنند.

باده عشق

سلام،

برخی دوستان گلایه دارند که جای فایل صوتی آثار معرفی شده استاد شجریان در این مجموعه نوشتارها خالیست و البته حق با آنهاست. گرچه اخلاقا اجازه صاحب اثر شرط اصلی عرضه اینگونه فایلهاست.

امروز غزلی از حضرت سعدی را تقدیمتان می‌کنم که سالها قبل جناب شجریان در سه گاه و با همنوازی تار استاد محمدرضا لطفی اجرا کرده است. این اثر فاخر در برنامه گلهای تازه ۱۴۷ پخش شده است. البته این شعر دیگر بار در کنسرت تهران – 1386 به مناسبت بزرگداشت استاد سخن سعدی با همکاری گروه آوا به سرپرستی سعید فرجپوری و در افشاری اجرا و در آلبوم غوغای عشقبازان نیز عرضه شده است.

  

 

شکست عهد مودت، نگار دلبندم

برید مهر و وفا، یار سست پیوندم

 

به خاک پای عزیزان که از محبت دوست

دل از محبت دنیا و آخرت کندم

 

تطاولی که تو کردی به دوست با من

من آن به دشمن خونخوار خویش نپسندم

 

اگرچه مهر بریدی و عهد بشکستی

هنوز بر سر پیمان و عهد و سوگندم

 

بیار ساقی سرمست، جام باده عشق

بده به رغم مناصح که می دهد پندم 

 

من آن نیم که پذیرم نصیحت عقلا

پدر بگوی که من، بی حساب فرزندم  **

 

به خاک پای تو سوگند و جان زنده دلان

که من به پای تو در مردن، آرزومندم

 

بیا بیا صنما کز سر پریشانی

نماند جز سر زلف تو هیچ پایندم

 

به خنده گفت که سعدی ازین خطر بگریز

کجا روم که به زندان عشق دربندم

 

** این بیت در آواز نیامده است.

 

صنما با غم عشق تو چه تدبیر کنم

سلام،

سالها پیش یا دقیقتر بگویم در زمستان ۱۳۶۱، جناب شجریان در منزل شادروان محمودی خوانساری غزلی از لسان‌الغیب را در بیات اصفهان و با همنوازی ویولن اجرا کرده است که امروز اثر این اجرای خصوصی را تقدیم محضرتان می‌کنم. دوستداران ایشان البته یک بار دیگر هم ترنم این غزل خواجه را توسط استاد شجریان در کنسرت بزرگداشت باربد در تاجیکستان شنیده اند. این آواز در بیات ترک و با همنوازی تنبک مجید خلجی و سه تار رضا قاسمی و کمانچه محمود تبریزی زاده اجرا شده است:

 

صنما با غم عشق تو، چه تدبیر کنم

تا به کی در غم تو، ناله شبگیر کنم

 

دل دیوانه از آن شد که نصیحت شنود

مگرش هم ز سر زلف تو زنجیر کنم

 

آنچه در مدت هجر تو کشیدم، هیهات

در یکی نامه، محال است که تحریر کنم

 

با سر زلف تو، مجموع پریشانی خود

کو مجالی که سراسر، همه تقریر کنم

 

آن زمان کارزوی دیدن جانم باشد

در نظر، نقش رخ خوب تو تصویر کنم  **

 

گر بدانم که وصال تو بدین دست دهد

دین و دل را همه دربازم و توفیر کنم

 

دور شو از برم ای واعظ و بیهوده مگوی

من نه آنم که دگر گوش به تزویر کنم 

 

نیست امید صلاحی ز فساد ای حافظ

چون که تقدیر چنین است، چه تدبیر کنم 

 

** این ابیات در آواز نیامده است.