حکایت دل

بیان دغدغه‌های ذهنی و نیز معرفی اشعاری که آقای شجریان در اجرای آوازهای خود از آنها استفاده می‌کنند.

حکایت دل

بیان دغدغه‌های ذهنی و نیز معرفی اشعاری که آقای شجریان در اجرای آوازهای خود از آنها استفاده می‌کنند.

هر که به میخانه رفت بی‌خبر آید


سلام،

امیدوارم ایام بهاری همه به کام باشد. در  برنامه گلهای تازه 31 که نوازندگان آن استاد جواد معروفی (پیانو) و استاد حسن ناهید (نی) بودند جناب شجریان غزلی از حضرت لسان الغیب را زمزمه کرده اند که تقدیم حضورتان میکنم:

 

بر سر آنم که گر زدست بر آید

دست به کاری زنم که غصه سر آید

 

خلوت دل نیست جای صحبت اضداد

دیو چو بیرون رود فرشته در آید

 

صحبت حکام ظلمت شب یلداست

نور ز خورشید خواه بو که بر آید

 

بگذرد این روزگار تلخ تر از تلخ

بار دگر روزگار چون شکر آید

 

بر در ارباب بی مروت دنیا

چند نشینی که خواجه کی به در آید **

 

ترک گدایی مکن که گنج بیابی

از نظر رهروی که در گذر آید **

 

صالح و طالح متاع خویش نمودند

تا که قبول افتد و در نظر آید **

 

صبر و ظفر هر دو دوستان قدیمند

بر اثر صبر نوبت ظفر آید **

 

بلبل عاشق تو عمر خواه که آخر

باغ شود سبز و سرخ گل به بر آید

 

غفلت حافظ در این سراچه عجب نیست

هر که به میخانه رفت بی خبر آید


**این ابیات در آواز نیامده است.

 

 

ز دل، مهر رخ تو رفتنی نیست


سلام،

بهارانتان به سبزی و نیکویی باد.

اجازه دهید اولین یادداشت سال جدید را اختصاص دهم به آلبوم قاصدککه متاسفانه هیچگاه منتشر نشد و همواره باید از عدم انتشار آن با آه و دریغ یاد کرد (خصوصا آن که آخرین اثر مشترک استاد شجریان و شادروان مشکاتیان بود) ۵ قطعه از دوبیتی‌های بابا طاهر را که توسط آقای شجریان در دشتی اجرا شده است، تقدیم حضورتان می‌کنم و خاطره پرویز مشکاتیان را گرامی می‌دارم:

 

بمیرم تا تو تشنه تر نبینی

شرار آه پر آذر نبینی

چنان از آتش عشقت بسوزم

که از ما رنگ خاکستر نبینی

 

اگر چون نور، صد صورت پذیرم

به هر صورت، به دل، نقش تو گیرم

تو تا عهد منی هرگز نخوابم

تو تا عهد منی هرگز نمیرم

 

ز دل مهر رخ تو رفتنی نیست

غم عشقت به هر کس گفتنی نیست

ولیکن سوزش عشق و محبت

میون مردمان بنهفتنی نیست

 

دل ار مهرت مورزه پس چه ارزه

نخواهم دل که مهر تو نورزه

گریبون، هر که از دستت کنه چاک

به صد عالم، گریبون وا بیرزه

 

برندم همچو یوسف گر به زندان

و یا نالم به غم، چون مستمندان

اگر صد باغبان، خصمی نماید

مدام آیم به گلزار تو خندان