سلام،
شعر بلند بی تو به سر نمی شود حضرت مولانا جلال الدین بلخی، از جمله اشعاری است که همواره مورد توجه ادیبان و خوانندگان و نوازندگان ایرانی بوده است و در دستگاههای مختلف و با شیوه های گوناگون زمزمه شده است. اجازه دهید این شعر را که اقای شجریان در آلبوم بی تو به سر نمی شود و نیز کنسرت همنوا با بم در دستگاه نوا و با همخوانی نفیس همایون شجریان اجرا کرده است، تقدیم کنم:
بی همگان به سر شود، بی تو به سر نمی شود
داغ تو دارد این دلم، جای دگر نمی شود
دیده عقل مست تو، چرخه چرخ، پست تو
گوش طرب به دست تو، بی تو به سر نمی شود
دل بنهند برکنی، توبه کنند، بشکنی
این همه خود، تو میکنی، بی تو به سر نمی شود
گاه سوی وفا روی، گاه سوی جفا روی
آن منی کجا روی، بی تو به سر نمی شود
جان ز تو نوش میکند، دل ز تو جوش میکند
عقل خروش میکند، بی تو به سر نمی شود
خمر من و خمار من، باغ من و بهار من
خواب من و قرار من، بی تو به سر نمی شود **
گر تو سری قدم شوم، ور تو کفی علم شوم
ور بروی عدم شوم، بی تو به سر نمی شود
خواب مرا ببستهای، نقش مرا بشستهای
وز همهام گسستهای، بی تو به سر نمی شود
خمر و خمار من تویی، باغ و بهار من تویی
خواب و قرار من تویی، بی تو به سر نمی شود
جاه و جلال من تویی، ملکت و مال من تویی
آب زلال من تویی، بی تو به سر نمی شود
بی تو اگر به سر شدی زیر جهان زبر شدی
کاخ ارم، صغر شدی، بی تو به سر نمی شود
گر تو نباشی یار من، گشت خراب کار من
مونس و غمگسار من، بی تو به سر نمی شود **
بی تو نه مردگی خوشم، بی تو نه زندگی خوشم
سر ز غم تو چون کشم، بی تو به سر نمی شود
هر چه بگویم ای سند، نیست جدا ز نیک و بد
هم تو بگو به لطف خود، بی تو به سر نمی شود **
** این ابیات در آواز نیامده است.