سلام،
در واپسین شبهای غبارآلود مهر صمیمانه ترین و بهترین آرزوها را تقدیم حضورتان میکنم. اینک شعری زیبا از جناب هوشنگ ابتهاج (سایه) را تقدیم میکنم که شاید زبان حال کسانی باشد که در چنین شبهایی، یکه و تنهایند. این شعر را استاد شجریان در مایه دشتی اجرا کردهاند و آهنگساز آن نیز آقای شهبازیان بودهاند. این اثر ابتدا در برنامه رادیویی برگ سبز ۲۱۶ اجرا شد و در سالهای اخیر، در آلبوم جام تهی نیز عرضه گردید.
در این سرای بیکسی، کسی به در نمیزند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمیزند
یکی ز شب گرفتگان، چراغ بر نمیکند
کسی به کوچهسار شب، در سحر نمیزند
نشستهام در انتظار این غبار بیسوار
دریغ کز شبی چنین، سپیده سر نمیزند
گذرگهی است پر ستم که اندرو به غیر غم
یکی صدای آشنا به رهگذر نمیزند
دل خراب من دگر خرابتر نمی شود
که خنجر غمت از این خرابتر نمیزند **
چه چشم پاسخ است از این دریچههای بستهات
برو که هیچکس ندا به گوش کر نمیزند
نه سایه دارم و نه بر، بیفکنندم سزاست
اگر نه بر درخت تر، کسی تبر نمیزند
** این بیت در آواز نیامده است.