سلام،
یلدا شبتان گرامی و عمرتان به بلندای یلدا باد. در کنسرت جناب شجریان و گروه آوا که در سال ١٣٨٦ در تهران برگزار شد، غزلی از حضرت سعدی را ایشان در دستگاه شور اجرا کردند که در آلبوم غوغای عشقبازان عرضه شده است و امروز تقدیم محضرتان میکنم. با یادآوری این نکته که غزل مزبور با هماوازی همایون شجریان در کنسرت سلیمانیه در سال 2010 نیز اجرا شده است:
بسم از هوا گرفتن که پری نماند و بالی
به کجا روم ز دستت که نمیدهی مجالی
نه ره گریز دارم، نه طریق آشنایی
به غم اوفتادهای را که تواند احتمالی
چه خوش است در فراقی، همه عمر صبر کردن
به امید آن که روزی به کف اوفتد وصالی
به تو حاصلی ندارد غم روزگار گفتن
که شبی نخفته باشی به درازنای سالی
غم حال دردمندان، نه عجب گرت نباشد
که چنین نرفته باشد همه عمر بر تو حالی
سخنی بگوی با من که چنان اسیر عشقم
که به خویشتن ندارم ز وجودت اشتغالی
چه نشینی ای قیامت، بنمای سرو قامت
به خلاف سرو بستان که ندارد اعتدالی **
که نه وقت آن سماع است که دف خلاص یابد
به طپانچهای و بربط برهد به گوشمالی **
همه عمر در فراقت بگذشت و سهل باشد
اگر احتمال دارد به قیامت اتصالی
دگر آفتاب رویت منمای آسمان را
که قمر ز شرمساری بشکست چون هلالی **
خط مشکبوی و خالت به مناسبت تو گویی
قلم غبار میرفت و فرو چکیده خالی **
تو هم این مگوی سعدی که نظر گناه باشد
گنه است برگرفتن نظر از چنین جمالی **
** این ابیات در آواز نیامده است.