سلام،
اجازه دهید بیمقدمه غزل معروف حضرت حافظ را که جناب شجریان در سالهای پیش از انقلاب یک بار در برنامه گلهای تازه ١٧٦ و دیگر بار در برنامه یک شاخه گل ٤٠٢ اجرا کردهاند، تقدیم کنم. همنواز آواز در اجرای اول شادروان استاد محمدرضا لطفی و در اجرای دوم مرحوم منصور صارمی بودهاند که با تار و سنتور خود اجرای این اثر را که در دشتی صورت گرفته است، زیباتر کردهاند:
سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت
تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت
جانم از آتش هجر رخ جانانه بسوخت
خرقه زهد مرا آب خرابات ببرد
خانه عقل مرا آتش خمخانه بسوخت
سوز دل بین که ز بس آتش اشکم دل شمع
دوش بر من ز سر مهر چو پروانه بسوخت
آشنایی نه غریب است که دلسوز من است
چون من از خویش برفتم دل بیگانه بسوخت
چون پیاله دلم از توبه که کردم بشکست
همچو لاله جگرم بی می و میخانه بسوخت **
ماجرا کم کن و بازآ که مرا مردم چشم
خرقه از سر به درآورد و به شکرانه بسوخت
ترک افسانه بگو حافظ و می نوش دمی
که نخفتیم شب و شمع به افسانه بسوخت **
** این ابیات در آوازها نیامده است.