حکایت دل

بیان دغدغه‌های ذهنی و نیز معرفی اشعاری که آقای شجریان در اجرای آوازهای خود از آنها استفاده می‌کنند.

حکایت دل

بیان دغدغه‌های ذهنی و نیز معرفی اشعاری که آقای شجریان در اجرای آوازهای خود از آنها استفاده می‌کنند.

نیکو نگه دارنده

سلام دوستان، وقت به خیر.

امروز را زیاده عرضی نیست. در میانه برنامه رادیویی گلهای تازه 151 که در دهه 50 خورشیدی و با همنوازی تار و نی استادان محمدرضا لطفی و حسن کسایی اجرا شد، جناب شجریان یکی از دوبیتی‌های بابا طاهر را در چهارگاه این‌ گونه زمزمه کرده‌اند:

 

شب تاریک و سنگستان و من مست

قدح از دست من افتاد و نشکست

نگهدارنده‌اش نیکو نگه داشت

وگرنه صد قدح، نفتاده بشکست



** در امثال و حکم فارسی ضرب المثلی داریم که می‌گوید:

گر نگه دار من آن است که من می‌دانم

شیشه را در بغل سنگ نگه می‌دارد

عشق بی زبان

سلام، وقت به خیر

امروز شعری را تقدیم محضرتان می‌کنم که شیوه ارائه آن با رسم این وبلاگ همخوانی چندانی ندارد. خدمت سرورانم عارضم که در برنامه یک شاخه گل ۴١٧ جناب شجریان که تار نوازی مرحوم لطف الله مجد را همراه خود داشتند، ابیاتی منتخب از مثنوی حضرت مولانا را در افشاری زمزمه کرده‌اند که اگر بخواهم به رسم مالوف این وبلاگ، همه ابیات را تقدیم کنم باید دفاتر اول و سوم مثنوی را به طور کامل درج کنم که البته امکان پذیر نیست. لاجرم فقط ابیات اجرا شده در آواز را تقدیم می‌کنم. امید که مقبول افتد.

 

گفت معشوقی به عاشق کای فتی

تو به غربت دیده‌ای بس شهرها

 

گو کدامین شهر زان‌ها خوشتر است

گفت آن شهری که در وی دلبر است

 

هر کجا تو با منی من خوشدلم

گر بود در قعر گوری منزلم

 

هر چه گویم عشق را شرح و بیان

چون به عشق آیم خجل باشم از آن

 

گر چه تفسیر زبان روشنگر است

لیک عشق بی زبان روشن‌تر است