حکایت دل

بیان دغدغه‌های ذهنی و نیز معرفی اشعاری که آقای شجریان در اجرای آوازهای خود از آنها استفاده می‌کنند.

حکایت دل

بیان دغدغه‌های ذهنی و نیز معرفی اشعاری که آقای شجریان در اجرای آوازهای خود از آنها استفاده می‌کنند.

پیروی از عقل چرا باید کرد؟

سلام،

در میانه زمستان که هوایی کاملا بهاری را تجربه می‌کنیم اجازه دهید شعری از شادروان پژمان بختیاری تقدیم محضرتان کنم. آواز این شعر را جناب شجریان در ابوعطا و با همراهی تار استاد جلیل شهناز اجرا کرده‌اند و در برنامه رادیویی گلهای رنگارنگ 544 ب در اوایل دهه 50 شمسی پخش شده است.

 

دوستان فصل بهار است صفا باید کرد

دامن عقل در این هفته رها باید کرد

 

سخن از باده کند دمدمه باد صبا

گوش بر زمزمه باد صبا باید کرد

 

عقل را با سر آشفته‌دلان سازش نیست

راستی پیروی از عقل چرا باید کرد

 

نوبهار است و جوانید و نشاطی دارید

همه دانید چه گویم که چه‌ها باید کرد

 

وحشی آسا به دل سبزه مکان باید جست

خویش را از ادب خشک، رها باید کرد

 

تا شود کامدلی حاصل از  این چند صباح

آنچه از دست برآید، به خدا باید کرد

 

تا به کف دامن خوشبوی حبیب است و ادیب

شوری از نغمه شهناز به پا باید کرد**

** این بیت در آواز نیامده است.

 

حسن دوست

سلام،

از جمله رخدادهای تیرماه، زادروز فرخنده استاد همایون خرم، آهنگساز و ویولونیست صاحب سبک است. ضمن گرامیداشت یاد و نام ایشان، اجازه دهید امروز غزلی از حضرت سعدی را تقدیم کنم که توسط شادروان جناب شجریان در برنامه رادیویی برگ سبز 245 اجرا شده است. آهنگساز این اثر که در سه‌گاه اجرا شده، شادروان استاد همایون خرم بوده‌است. روانشادان استاد جلیل شهناز و استاد احمد عبادی نیز با همنوازی تار و سه‌تار خود قوام بخش این اثر بوده‌اند.

 

خوش می‌روی به تنها، تن‌ها فدای جانت

مدهوش می‌گذاری یاران مهربانت

 

در آینه نظر کن تا خویشتن ببینی

کز حسن خود بماند انگشت در دهانت

 

قصد شکار داری یا اتفاق بستان

عزمی درست باید تا می‌کشد عنانت **

 

ای گلبن خرامان با دوستان نگه کن

تا بگذرد نسیمی بر ما ز بوستانت

 

رخت سرای عقلم تاراج شوق کردی

ای دزد آشکارا می‌بینم از نهانت **

 

هر دم کمند زلفت صیدی دگر بگیرد

پیکان غمزه در دل، از ابروی کمانت

 

دانی چرا نخفتم تو پادشاه حسنی

خفتن حرام باشد بر چشم پاسبانت **

 

ما را نمی‌برازد با وصلت آشنایی

مرغی لبقتر از من باید هم آشنایت **

 

من آب زندگانی بعد از تو می‌نخواهم

بگذار تا بمیرم بر خاک آستانت **

 

من فتنه زمانم آن دوستان که داری

بی شک نگاه دارند از فتنه زمانت

 

سعدی چو دوست داری آزاد باش و ایمن

گر دشمنی بباشد با هر که در جهانت**


**این ابیات در آواز نیامده است.

 

توضیح: در میانه اجرای این اثر، دوبیت از اشعار حافظ نیز در آواز آمده است:


ما ز یاران چشم یاری داشتیم

خود غلط بود آنچه می‌پنداشتیم

تا درخت دوستی بر کی دهد

حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم

صحرای جنون

سلام، اوقاتتان به نیکی

در برنامه رادیویی گل‌های رنگارنگ 541 قطعه شعری از فرخی یزدی در افشاری اجرا شد که آهنگساز آن استاد جواد معروفی بود. و این شعر زیبا را استاد شجریان با همنوازی تار استادان نامی جلیل شهناز و فرهنگ شریف به بار نشاندند. دیگر بار نیز در برنامه موسیقی ایرانی رادیو همین شعر با همنوازی ویولن و تمبک در افشاری اجرا شده است:

 

گرچه مجنونم و صحرای جنون جای من است

لیک دیوانه تر از من دل شیدای من است

 

آخر از راه دل و دیده سر آرد بیرون

نیش آن خار که از دست تو بر پای من است

 

رخت بر بست ز دل، شادی و هنگام وداع

با غمت گفت که یا جای تو یا جای من است

 

جامه‌ای را که به خون رنگ نمودم امروز

بر جفاکاری تو شاهد والای من است *

 

سر تسلیم به چرخ آن که نیاورد فرود

با همه جور و ستم، همت والای من است *

 

دل تماشایی تو دیده تماشایی دل

من به فکر دل و خلقی به تماشای من است

 

آن که در راه طلب خسته نگردد هرگز

پای پر آبله بادیه پیمای من است


**  این ابیات در آواز نیامده است.

گوهر اشک

سلام بر دوستان و دوستداران،

امروز می‌خواهم سیصدمین شعری را که در آوازهای جناب شجریان به کار گرفته شده است، تقدیم کنم. اولین شعر در آبان 1384 با راه اندازی این وبلاگ تقدیم محضرتان شد و امروز پس از پانزده سال و اندی به شعر سیصدم رسیده است. امید آن که به فضل خدا و همراهی شما همچنان ادامه یابد.
اجازه می‌خواهم قبل از پرداختن به متن اصلی این یادداشت، برای آشنایی عزیزانی که از نیمه راه افتخار تماشا را به من داده‌اند، توضیحات روز اول این مجموعه یادداشت‌ها را تقدیم کنم:
تردیدی نیست که نام آقای محمدرضا شجریان در آسمان هنر موسیقی ایران تا دیرگاه تاریخ خواهد درخشید. چراکه آثار ایشان نه تنها از حیث آواز, که از حیث قوت موسیقایی و از آن مهمتر انتخاب اشعار, کم نظیر و ارزشمند است.عموم کسانی که نیوشنده آثار این استاد گرانمایه بوده‌اند, تصدیق می کنند که در برخی موارد شیوه صحیح خواندن اشعار بزرگانی چون حافظ, سعدی, مولانا و... را از میان آوازهای شجریان آموخته یا دریافته اند. نوروزهای دهه گذشته را به خاطر بیاورید و کارتهای تبریک نوروزی را که بازتاب اشعار آوازهای شجریان است و مثالهایی از این دست فراوانند.
در طول سالیان ماضی, نام محمدرضا شجریان بسیار در رسانه ها و محافل بازتاب داشته است. مواضع سیاسی, اجتماعی و فرهنگی او، احیانا کم لطفی هایی که در حق اصحاب فرهنگ کرده است و صدالبته کم لطفی هایی که بر او رفته , همواره با نامش قرین بوده است. اما به گمانم یک زاویه دیگر نیز با نام شجریان پیوند خورده و کمتر بدان توجه شده است.
آیا شجریان در آثار خود, عمده ترین وزن را به موسیقی می دهد و بر اساس قالبهای آن اشعارش را انتخاب می کند یا برعکس؟ اساسا انتخاب شعر برای این استاد آواز ایرانی در چه جایگاهی است؟ من نمی خواهم پاسخ قطعی به این پرسشها بدهم و البته صلاحیت آن را نیز ندارم. لیکن به عنوان شنونده مجموعه آثار استاد محمدرضا شجریان, بر این باورم که او در انتخاب اشعار آوازهایش با وسواس و دقت عمل می نماید و معمولا همانگونه که در آثار خود گوشه های موسیقی اصیل ایرانی را موشکافانه احیا می نماید, اشعار نغز و پرمغز شاعران بزرگ ایران زمین را نیز بر سر زبانها می اندازد. گمان می کنم که شجریان نه تنها بر گردن مردمان امروز و فردا, که بر گردن شعرای سلف نیز حقی بزرگ دارد و آن یادآوری اشعار آنان, ترغیب مردم به خواندن اشعارشان و خصوصا صحیح خواندن و درک معانی بلند آنهاست. و من هرچه به خزانه شعریم مراجعه می کنم, در می یابم که عموما اشعاری را در حافظه خود دارم که از نفس گرم این استاد بزرگ آواز ایرانی به یادگار گرفته ام.
مدتهاست که در اندیشه گردآوری اشعاری هستم که استاد شجریان در آثار خود آنها را زمزمه کرده است. و می پندارم تحلیل محتوای این مجموعه, در زمان خودش ارزشمند خواهد شد. چندین بار دست به کار شدم تا این مجموعه را پس از گردآوری منتشر نمایم ولی...
و اینک چه گستره ای مناسب تر از اینترنت که بتوان آن خیالات را رنگ و بوی واقعی بخشید؟...
... از این پس سعی می کنم در کنار مطالب خودم، اشعاری را که توسط استاد محمدرضا شجریان در هریک از آثارش ارائه شده, با عنوان (شعر و شجریان) عرضه نمایم. شیوه این کار چنین است:
١ـ در هر نوبت یک شعر را به طور کامل می نگارم. سعی خواهم کرد از همان نسخه ای که استاد بدان استناد کرده استفاده نمایم.
٢ـ از آنجا که عموما یک شعر به طور کامل در قطعات موسیقایی آقای شجریان عرضه نشده, در مقابل ابیاتی که سروده شده ولی از سوی این استاد نامی خوانده نشده است, علامت ** می گذارم تا ابیات منتخب ایشان قابل تشخیص باشد.
٣ـ در اینگونه یادداشتها ضمن اشاره به منبع آن, تلاش می کنم نام آلبوم شعر مذکور را نیز با ذکر مشخصاتی که در دسترس هست, ارائه نمایم.
۴ـ بخشی از آثار استفاده شده از طرف آقای شجریان تصانیف هستند که در مورد آن نیز به نحوی مناسب عمل خواهم کرد.
۵ـ تردید ندارم که با بضاعت اندک من, امکان دسترسی به همه آثار استاد وجود ندارد. چنانچه در این راه از راهنمایی و همراهی با من دریغ نورزید, سپاسگزار خواهم بود و چنانچه آثار قدیمی یا منتشر نشده و ... ایشان را برایم ارسال نمایید با نام شما و رعایت امانت, معرفی خواهم کرد.
۶- زادراه من, حمایت و هدایت شما خوانندگان سخن سنج و نکته دان است که قطعا آن را از من مسکین دریغ نمی فرمایید.

اینک اجازه دهید سیصدمین شعر را به سروده‌ای از فرصت شیرازی اختصاص دهم که جناب شجریان آن را در دهه 50 خورشیدی در برنامه رادیویی برگ سبز 288 و در بیات زند اجرا نموده است. همنوازان این اجرای شنیدنی، آقای ناصر افتتاح و استاد جلیل شهناز بوده‌اند.

 

زلف چون دوش رها تا به سر دوش مکن

ای مه امروز پریشان ترم از دوش مکن

 

ای سر زلف سیه دیگرم آشفته مساز

این همه با مه من دست در آغوش مکن

 

مست و مدهوشم از آن لب سخن تلخ مگوی

بیش از این زهر به جام من مدهوش مکن

 

گوهر اشک مرا بین و ز چشمم مفکن

سخن مدعیان را گوهر گوش مکن

 

عهد کردی که کشی فرصت خود را روزی

فرصت ار یافتی این عهد فراموش مکن

بیا و کشتی ما در شط شراب انداز

سلام،

در حدود 38 سال پیش، در برنامه گلهای تازه ۴۸ رادیو غزلی از حضرت حافظ توسط استاد شجریان زمزمه شد که با همنوازی استاد ناصر افتتاح و استاد جلیل شهناز در چهارگاه همراه بود. این اثر را امروز تقدیم حضورتان می‌کنم:

 

بیا و کشتی ما در شط شراب انداز

خروش و ولوله در جان شیخ و شاب انداز

 

مرا به کشتی باده در افکن، ای ساقی

که گفته‌اند نکویی کن و در آب انداز

 

ز کوی میکده برگشته‌ام ز راه خطا

مرا دگر ز کرم در ره صواب انداز

 

بیا و زان می گلرنگ مشکبو، جامی

شرار رشک و حسد در دل گلاب انداز **

 

اگرچه مست و خرابم، تو نیز لطفی کن

نظر بر این دل سرگشته خراب انداز

 

به نیمه شب، اگرت آفتاب می‌باید

ز روی دختر گلچهر رز، نقاب انداز **

 

مهل که روز وفاتم به خاک بسپارند

مرا به میکده بر، در خم شراب انداز

 

ز جور چرخ چو حافظ به جان رسید دلت

به سوی دیو محن، ناوک شهاب انداز

 

** این ابیات در آواز نیامده است.