حکایت دل

بیان دغدغه‌های ذهنی و نیز معرفی اشعاری که آقای شجریان در اجرای آوازهای خود از آنها استفاده می‌کنند.

حکایت دل

بیان دغدغه‌های ذهنی و نیز معرفی اشعاری که آقای شجریان در اجرای آوازهای خود از آنها استفاده می‌کنند.

سوز دل

سلام،

امروز غزلی از لسان الغیب را تقدیم دوستداران جناب شجریان می‌کنم که توسط ایشان در مایه دشتی اجرا شده است. این اثر که در آلبوم  ساز خاموش عرضه شده؛ محصول اجرای کنسرت آذر ١٣٨٤ تهران با همراهی تار استاد علیزاده، کمانچه استاد کلهر و تمبک همایون شجریان است.

 

چو گل هر دم به بویت جامه در تن

کنم چاک از گریبان تا به دامن

 

تنت را دید گل، گویی که در باغ

چو مستان جامه را بدرید بر تن**

 

من از دست غمت مشکل برم جان

ولی دل را تو آسان بردی از من

 

به قول دشمنان برگشتی از دوست

نگردد هیچکس با دوست، دشمن

 

تنت در جامه، چون در جام باده

دلت در سینه، چون در سیم آهن **

 

ببار ای شمع، اشک از چشم خونین

که شد سوز دلت بر خلق، روشن

 

مکن کز سینه‌ام آه جگرسوز

بر آید همچو دود از راه روزن

 

دلم را مشکن و در پا مینداز

که دارد در سر زلف تو مسکن

 

چو دل در زلف تو بسته‌است حافظ

بدین سان کار او در پا میفکن **

 

** این ابیات در آواز نیامده است.

 

 

سر عشق

سلام،
اجازه دهید اولین یادداشت آخرین ماه پاییز، شعری از حضرت عطار باشد که جناب شجریان آن را در مایه دشتی و در کنسرت آذر
۱۳۸۴ تهران اجرا کرده است. در اجرای این اثر که در آلبوم ساز خاموش عرضه شده است، کیهان کلهر، حسین علیزاده و همایون شجریان همنوازی کرده‌اند:
 
دل ز دستم رفت و جان هم، بی دل و جان چون کنم
سر عشقم آشکارا گشت، پنهان چون کنم
 
هر کسم گوید که درمانی کن آخر درد را
چون به دردم دائما مشغول، درمان چون کنم
 
چون خروشم بشنود هر بی خبر، گوید خموش
می‌تپد دل در برم، می‌سوزدم جان چون کنم
 
علمی در دست من، من همچو مویی در برش
قطره‌ای خون است دل در زیر طوفان چون کنم**
 
در تموزم مانده جان خسته و تن تب زده
وآنگهم گویند بر این ره به پایان، چون کنم**
 
چون ندارم یک نفس اهلیت صف النعال
پیشگه چون جویم و آهنگ پیشان چون کنم**
 
در بن هر موی، صد بت پیش می‌بینم عیان
در میان این همه بت، عزم ایمان چون کنم**
 
نه ز ایمانم نشانی نه ز کفرم رونقی
در میان این و آن درمانده، حیران چون کنم
 
چون نیامد از وجودم هیچ جمعیت پدید
بیش از این عطار را از خود پریشان چون کنم**
 
** این ابیات در آواز نیامده است.

سرو آزاد


سلام،

لحظات بارانی آغازین روزهای اسفند بر شما خوش باد. امروز ۲ دوبیتی از باباطاهر عریان را که جناب شجریان در جریان کنسرت آذر ۱۳۸۴ در مایه دشتی اجرا و در آلبوم ساز خاموش عرضه کرده است، تقدیم می‌کنم:

 


به سر شوق سر کوی تو دیرم

به دل، مهر مه روی تو دیرم

بت من، کعبه من، قبله من

تویی هر سو نظر سوی تو دیرم


کسی که ره به بیدادم بر نی

خبر بر سرو آزادم بر نی

تمام خوبرویان جمع گردند

کسی که یادت از یادم بر نی

ساز خاموش

سلام،

یکی از ویژگیهای موسیقی اصیل، قرابت عمیق آن با ادب کهن فارسی است و با وجود توسعه شعر نو در ادبیات معاصر، هنوز فاصله‌ای معنادار میان موسیقی سنتی و شعر نو به چشم می‌خورد. بنا بر این زمانی که شعر نو با موسیقی اصیل همراهی می‌کند، باید فرصت مغتنمی برای هر دو شمرده شود. به شرط آن که حق مطلب ادا گردد. این مقدمه را گفتم تا شعر امروز را اختصاص دهم به یکی از آثار استاد شفیعی کدکنی؛ که جناب شجریان آن را در کنسرت آذر ۱۳۸۴ تهران در دشتی و با هماوازی فرزندش همایون اجرا کرده است. این اثر که با همنوازی آقایان کلهر، علیزاده و همایون شجریان اجرا شده در آلبوم ساز خاموش عرضه شده و ظاهرا نام آلبوم از همین شعر بر گرفته شده است.

 

بزن آن پرده، اگر چند تو را سیم از این ساز گسسته؛

بزن این زخمه، اگر چند در این کاسه تنبور، نماندست صدایی

بزن این زخمه، بر آن سنگ، بر آن چوب؛

بر آن عشق که شاید بردم راه به جایی

 

پرده دیگر مکن و زخمه به هنجار کهن زن؛

لانه جغد نگر، کاسه آن بربط سغدی ز خموشی؛

نغمه سر کن که جهان، تشنه آواز تو بینم

 

چشمم آن روز مبیناد که خاموش در این ساز تو بینم

نغمه توست، بزن آنچه که ما زنده بدانیم؛

اگر این پرده برافتد، من و تو نیز نمانیم؛

اگر چند بمانیم؛

و بگوییم، همانیم