حکایت دل

بیان دغدغه‌های ذهنی و نیز معرفی اشعاری که آقای شجریان در اجرای آوازهای خود از آنها استفاده می‌کنند.

حکایت دل

بیان دغدغه‌های ذهنی و نیز معرفی اشعاری که آقای شجریان در اجرای آوازهای خود از آنها استفاده می‌کنند.

مستانه

سلام،

در میانه آخرین ماه تابستان، آرزو می کنم ستاره بختتان فروزان، سپیده دمانتان تابناک، ساز زندگیتان کوک، سرزمین دلتان سبز و تندرستی قرین لحظاتتان باشد.

اجازه دهید این یادداشت را اختصاص دهم به شعری از عبدالرحمن جامی که جناب شجریان آن را با همنوازی سه‌تار استاد احمد عبادی و تار استاد لطف الله مجد در بیات اصفهان اجرا کرده اند. این اثر در برنامه های موسیقی ایرانی و  یک شاخه گل 418 عرضه شده است:

 

آن ترک مست بین که مستانه می‌رود

شهری اسیر کرده سوی خانه می‌رود

 

هر جانبی که جلوه کنان روی می‌نهد

با او هزار عاشق دیوانه می‌رود

 

جانم ز تن رمید به سودای خال او

مرغ از قفس پرید سوی دانه می‌رود **

 

از جان رفته پیش رخش می‌کنم گله

با آشنا حکایت بیگانه می‌رود

 

زاهد به خود مایل و عاشق به کوی دوست

بلبل به باغ و جغد به ویرانه می‌رود

 

جامی ملول شود ز رفیقان کوی زهد

پیمان شکست و بر سر پیمانه می‌رود **


** این ابیات در آواز نیامده است.

ریش


عالمی بر فراز منبر گفت

که چو پیدا شود سرای نهفت


ریش‌های سفید را ز گناه

بخشد ایزد به ریش‌های سیاه


باز ریش سیاه روز امید

باشد اندر پناه ریش سفید


مردکی سرخ ریش حاضر بود

دست در ریش زد چو این بشنود


گفت: ما خود در این شمار نییم

در دو گیتی به هیچ کار نییم؟

نقل از نگارستان جامی