سلام، روز مادر بر همه مادران این سرزمین فرخنده باد.
غوغای عشقبازان نام آلبومی است که چند سالی پیش توسط جناب شجریان روانه بازار شد. در این آلبوم غزلی از حضرت سعدی که نام آلبوم نیز از همان گرفته شده، عرضه گردیده است که شما را به خواندن آن دعوت مینمایم. با این توضیح که آواز دیلمان زمینه اجرای این اثر بوده است و در کنسرت سلیمانیه در سال 2010 نیز اجرا شده است.
ذوقی چنان ندارد بی دوست زندگانی
دودم به سر برآمد زین آتش نهانی
شیراز در نبستهاست بر کاروان ولیکن
ما را نمیگشایند از قید مهربانی **
اشتر که اختیارش در دست خود نباشد
میبایدش کشیدن باری به این گرانی **
خون هزار وامق خوردی به دلفریبی
دست از هزار عذرابردی به دلستانی **
صورت نگار چینی بی خویشتن بماند
گر صورتت ببیند سر تا به سر معانی **
تو فارغی و عشقت بازیچه مینماید
تا خرمنت نسوزد احوال ما ندانی
میگفتمت که جانی دیگر دریغم آید
گر جوهری به از جان ممکن بود تو آنی **
سروی چو در سماعی، بدری چو در حدیثی
صبحی چو بر کناری، شمعی چو در میانی **
اول چنین نبودی، باری حقیقتی شد
دی خط نفس بودی، امروز قوت جانی **
ای بر در سرایت غوغای عشقبازان
همچون بر آب شیرین، غوغای کاروانی
شهر آن توست و شاهی، فرمای هرچه خواهی
گر بی عمل ببخشی، ور بی گنه برانی
روی امید سعدی بر خاک آستانت
بعد از تو کس ندارد یا غایة الامانی **
** این ابیات در آواز نیامده است.
سلام،
روزگارانتان در این ایام دیجور به عافیت باد. با اجازه شما این یادداشت را با آرزوی تندرستی کامل برای خسرو آواز ایران اختصاص میدهم به غزلی از شیخ اجل سعدی که جناب شجریان آن را در افشاری اجرا و در آلبوم غوغای عشقبازان عرضه کرده است. البته این غزل زیبا یک بار در تابستان 1386 در جریان کنسرت تهران و دیگر بار در کنسرت سلیمانیه در سال 2010 نیز اجرا شده است:
تا کی شوم از عشق تو شوریده به هر سوی
تا کی دوم از شور تو دیوانه به هر کوی
صد نعره همی آیدم از هر بن مویی
خود در دل سنگین تو نگرفت سر موی
بر یاد بناگوش تو بر باد دهم جان
تا باد مگر پیش تو بر خاک نهد روی
سرگشته چو چوگانم در پای سمندت
میافتم و می گردم چون گوی به پهلوی **
خود، کشته ابروی توام من به حقیقت
گر کشتنیم باز، بفرمای به ابروی
آنان که به گیسو دل عشاق ربودند
از دست تو از پای فتادند به گیسوی
تا یاد دلاویز تو همزانوی من شد
سر بر نگرفتم به هوای تو ز زانوی
بیرون نرود عشق توام تا ابد از دل
کاندر ازلم حرز تو بستند به بازوی
عشق از دل سعدی به ملامت نتوان برد
گر رنگ توان برد به آب از رخ هندوی **
** این ابیات در آواز نیامده است.
سلام،
در آغازین روزهای سال 96 قرار داریم. امیدوارم امسال برای همه ایرانیان سرشار از شادکامی و تندرستی باشد.
اجازه بدهید اولین یادداشت این سال غزلی از حضرت سعدی باشد که در آلبوم غوغای عشقبازان عرضه شده است. این غزل را جناب شجریان با همراهی گروه آوا در پنج ضربی و در ابوعطا اجرا کرده است.
چشم رضا و مرحمت بر همه باز میکنی
چون که به بخت ما رسد این همه ناز میکنی
ای که نیازمودهای صورت حال بیدلان
عشق حقیقی است اگر حمل مجاز میکنی
ای که نصیحتم کنی کز پی او دگر مرو
در نظر سبکتگین عیب ایاز میکنی
پیش نماز بگذرد سرو روان و گویدم
قبله اهل دل منم سهو نماز میکنی
دی به امید گفتمش داعی دولت توام
گفت دعا به خود بکن گر به نیاز میکنی **
گفتم اگر لبت گزم می خورم و شکر مزم
گفت خوری اگر پزم قصه دراز میکنی **
سعدی خویش خوانیم پس به جفا برانیم
سفره اگر نمینهی در به چه باز میکنی **
** این ابیات در آواز نیامده است.
سلام، اوقاتتان به شادکامی
بی هیچ مجامله ای شعر امروز را به حضرت مولانا اختصاص دادهام که جناب شجریان آن را در کنسرت ١٣٨٦ تهران اجرا کرده است. تصنیف اجرا شده این شعر، در افشاری اجرا و در قالب آلبوم غوغای عشقبازان عرضه شده است. و دیگر بار در کنسرت سلیمانیه در سال 2010 اجرا گردیده است.
من از کجا پند از کجا، باده بگردان ساقیا
آن جام جانافزای را بر ریز بر جان ساقیا
بر دست من نه جام جان ای دستگیر عاشقان
دور از لب بیگانگان پیش آر پنهان ساقیا
نانی بده نان خواره را آن طامع بیچاره را
آن عاشق نانباره را کنجی بخسبان ساقیا **
ای جان جان، ای جان جان ما نامدیم از بهر نان
برجه گدارویی مکن در بزم سلطان ساقیا
اول بگیر آن جام مه، بر کفه آن پیر نه
چون مست گردد پیر ده، رو سوی مستان ساقیا
رو سخت کن ای مرتجا، مست از کجا شرم از کجا
ور شرم داری یک قدح بر شرم افشان ساقیا **
برخیز ای ساقی بیا ای دشمن شرم و حیا
تا بخت ما خندان شود، پیش آی خندان ساقیا
** این ابیات در آواز نیامده است.
سلام،
یلدا شبتان گرامی و عمرتان به بلندای یلدا باد. در کنسرت جناب شجریان و گروه آوا که در سال ١٣٨٦ در تهران برگزار شد، غزلی از حضرت سعدی را ایشان در دستگاه شور اجرا کردند که در آلبوم غوغای عشقبازان عرضه شده است و امروز تقدیم محضرتان میکنم. با یادآوری این نکته که غزل مزبور با هماوازی همایون شجریان در کنسرت سلیمانیه در سال 2010 نیز اجرا شده است:
بسم از هوا گرفتن که پری نماند و بالی
به کجا روم ز دستت که نمیدهی مجالی
نه ره گریز دارم، نه طریق آشنایی
به غم اوفتادهای را که تواند احتمالی
چه خوش است در فراقی، همه عمر صبر کردن
به امید آن که روزی به کف اوفتد وصالی
به تو حاصلی ندارد غم روزگار گفتن
که شبی نخفته باشی به درازنای سالی
غم حال دردمندان، نه عجب گرت نباشد
که چنین نرفته باشد همه عمر بر تو حالی
سخنی بگوی با من که چنان اسیر عشقم
که به خویشتن ندارم ز وجودت اشتغالی
چه نشینی ای قیامت، بنمای سرو قامت
به خلاف سرو بستان که ندارد اعتدالی **
که نه وقت آن سماع است که دف خلاص یابد
به طپانچهای و بربط برهد به گوشمالی **
همه عمر در فراقت بگذشت و سهل باشد
اگر احتمال دارد به قیامت اتصالی
دگر آفتاب رویت منمای آسمان را
که قمر ز شرمساری بشکست چون هلالی **
خط مشکبوی و خالت به مناسبت تو گویی
قلم غبار میرفت و فرو چکیده خالی **
تو هم این مگوی سعدی که نظر گناه باشد
گنه است برگرفتن نظر از چنین جمالی **
** این ابیات در آواز نیامده است.