سلام، روزگارانتان قرین شادکامی و تندرستی باد.
اجازه دهید در این فرصت شعری از شادروان فریدون مشیری را که آقای شجریان آن را در مایه دشتی اجرا و در آلبوم آه باران عرضه نمودهاند، تقدیم نمایم. نام آلبوم نیز از همین شعر برداشت شدهاست. یادآوری میکنم از این شعر اجرایی دیگر نیز وجود دارد که در مراسم یادبود شادروان مشیری با همنوازی حسین علیزاده انجام شده است.
ریشه در اعماق اقیانوس دارد شاید
این گیسو پریشان کرده، بید وحشی باران
یا نه، دریایی است گویی واژگونه بر فراز شهر
شهر سوگواران
هر زمانی که فرو میبارد از حد، بیش
ریشه در من میدواند پرسشی پیگیر با تشویش
رنگ این شب های وحشت را
تواند شست آیا از دل یاران؟
چشمها و چشمهها خشکند، روشنیها محو در تاریکی دلتنگ
همچنان که نامها در ننگ
هرچه پیرامون ما غرق تباهی شد
آه باران ای امید جان بیداران
بر پلیدیها که ما عمریست در گرداب آن غرقیم
آیا چیره خواهی شد؟
سلام، شب یلداییتان به خرمی و نیکی باد.
در فیلم سینمایی دلشدگان که از جمله شاهکارهای هنری شادروان علی حاتمی محسوب میشود و به بهانه هزاره باربد تولید گردید، جناب شجریان قطعات مختلفی را که با حال و هوای محتوای فیلم و البته تصاویر بیبدیل آن مرتبط بود اجرا کردند که عمدتا از سرودههای شادروان فریدون مشیری بود و آهنگسازی هنرمندانه آن را استاد حسین علیزاده برعهده داشتند. اجازه دهید امروز یکی از همان قطعات را که در سهگاه اجرا شده و بعدا در قالب آلبوم دلشدگان عرضه گردیده است، تقدیم محضرتان کنم:
ساقیا، ساقیا
زدهام باده ماهی که مگو
جامی زدهام از چشمه نگاه او
سرخوش بردم خانه به خانه، کو به کو
هردم ز چشمانش جرعهای از جان جهان
ریزد به دل من روشنتر از عالم جان
ساقی چشمان او پیمانه پیمانه عشق
ریزد به جام جانم
حرفی دارد، رمزی گوید
شیدا کند ما را
ساقی جام دگر
آتشزا، شعلهور
به یک نظر، به یک نظر
ما را ز دست ما ببر
سلام،
همراهان ارجمند خصوصا اصفهانیان گرامی نیک به خاطر دارند که آقای شجریان در سال ۱۳۷۸ و در یک کنسرت استثنایی که با رهبری آقای فخرالدینی در کاخ چهلستون برگزار شد، قطعاتی از شعرای مختلف را زمزمه کردند و با حضور استادان بزرگ، مرحوم فریدون مشیری، مرحوم تجویدی و مرحوم بیژن ترقی از آنان نیز قدردانی نمودند. پس اجازه دهید شعر امروز را که سروده آقای بیژن ترقی است و آهنگسازی آن را مرحوم تجویدی عهدهدار بودهاند و در شوشتری و بیداد اجرا شده است، تقدیم کنم:
بخوان، خدای را بخوان
گره گشای را بخوان
مگر نوای مرغ حق ثمری بخشد
به ما صفای عالم دگری بخشد
برآور ای نشان حق ز دل آوازی
مگر که بر دعای ما اثری بخشد
چو هم در این سکوت شب تویی ز شب نخفتگان
که حق عیان نمیشود به چشم خواب رفتگان
مگر به همنواییم دهی ز خود رهاییم
بخوان در این سکوت شب به درگه خداییم
با نام حق، آتش را در جانم افکندی
از جان مگو آتش در ایمانم افکندی
ای آسمان چو سوز آوازم بشنیدی
خورشید و مهتاب را در دامانم افکندی
بخوان، خدای را بخوان
گره گشای را بخوان
سلام،
امیدوارم ایام همگان به کام باشد. در سال ۱۳۷۸ کنسرتی در باغ چهلستون اصفهان برگزار شد که رهبری ارکستر آن را استاد فرهاد فخرالدینی بر عهده داشت و از جمله برنامههای اجرا شده آن، اجرای شعری از شادروان فریدون مشیری بود که توسط استاد شجریان در دستگاه ماهور ارائه شد. در این کنسرت مرحوم مشیری نیز شعر خود را قرائت کرد. با نکوداشت یادش، شعر امروز را تقدیم میکنم:
نفس می زند موج،
نفس میزند موج،
ساحل نمیگیردش دست،
پس میزند موج
فغانی به فریادرس میزند موج
من آن رانده مانده بیشکیبم،
که راهم به فریادرس بسته،
دست فغانم شکسته
زمین، زیر پایم تهی میکند جای،
زمان در کنارم عبث میزند موج
نه در من غزل میزند بال،
نه در دل هوس میزند موج
رها کن، رها کن،
که این شعله خرد، چندان نپاید،
یکی برق سوزنده باید،
کزین تنگنا ره گشاید،
کران تا کران خار و خس میزند موج
گر این نغمه، این دانه اشک،
در این خاک رویید و بالید و بشکفت،
پس از مرگ بلبل ببینید،
چه خوش بوی گل در قفس میزند موج