حکایت دل

بیان دغدغه‌های ذهنی و نیز معرفی اشعاری که آقای شجریان در اجرای آوازهای خود از آنها استفاده می‌کنند.

حکایت دل

بیان دغدغه‌های ذهنی و نیز معرفی اشعاری که آقای شجریان در اجرای آوازهای خود از آنها استفاده می‌کنند.

حسن دوست

سلام،

از جمله رخدادهای تیرماه، زادروز فرخنده استاد همایون خرم، آهنگساز و ویولونیست صاحب سبک است. ضمن گرامیداشت یاد و نام ایشان، اجازه دهید امروز غزلی از حضرت سعدی را تقدیم کنم که توسط شادروان جناب شجریان در برنامه رادیویی برگ سبز 245 اجرا شده است. آهنگساز این اثر که در سه‌گاه اجرا شده، شادروان استاد همایون خرم بوده‌است. روانشادان استاد جلیل شهناز و استاد احمد عبادی نیز با همنوازی تار و سه‌تار خود قوام بخش این اثر بوده‌اند.

 

خوش می‌روی به تنها، تن‌ها فدای جانت

مدهوش می‌گذاری یاران مهربانت

 

در آینه نظر کن تا خویشتن ببینی

کز حسن خود بماند انگشت در دهانت

 

قصد شکار داری یا اتفاق بستان

عزمی درست باید تا می‌کشد عنانت **

 

ای گلبن خرامان با دوستان نگه کن

تا بگذرد نسیمی بر ما ز بوستانت

 

رخت سرای عقلم تاراج شوق کردی

ای دزد آشکارا می‌بینم از نهانت **

 

هر دم کمند زلفت صیدی دگر بگیرد

پیکان غمزه در دل، از ابروی کمانت

 

دانی چرا نخفتم تو پادشاه حسنی

خفتن حرام باشد بر چشم پاسبانت **

 

ما را نمی‌برازد با وصلت آشنایی

مرغی لبقتر از من باید هم آشنایت **

 

من آب زندگانی بعد از تو می‌نخواهم

بگذار تا بمیرم بر خاک آستانت **

 

من فتنه زمانم آن دوستان که داری

بی شک نگاه دارند از فتنه زمانت

 

سعدی چو دوست داری آزاد باش و ایمن

گر دشمنی بباشد با هر که در جهانت**


**این ابیات در آواز نیامده است.

 

توضیح: در میانه اجرای این اثر، دوبیت از اشعار حافظ نیز در آواز آمده است:


ما ز یاران چشم یاری داشتیم

خود غلط بود آنچه می‌پنداشتیم

تا درخت دوستی بر کی دهد

حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم

غمخوار خویش باش

سلام، روزهای پاییزیتان به نیکی و تندرستی.

با آرزوی تندرستی برای خسرو آواز ایران، امروز غزلی از حضرت لسان الغیب تقدیم می‌کنم که جناب شجریان آن را در برنامه گلهای تازه 162 و با همنوازی استادان هوشنگ ظریف و رحمت الله بدیعی اجرا کرده‌اند. پیش درامد موسیقی این اجرا از آثار شادروان رضا محجوبی است. شایان ذکر است در برنامه دل انگیزان رادیو که پس از انقلاب مدتی پخش می‌شد اجرایی از همین غزل در بیات اصفهان با همنوازی آقایان جهانگیر ملک، همایون خرم و مجید نجاحی نیز ثبت شده است:

 

خوشتر ز عیش و صحبت باغ و بهار چیست

ساقی کجاست گو سبب انتظار چیست

 

هر وقت خوش که دست دهد مغتنم شمار

کس را وقوف نیست که انجام کار چیست

 

پیوند عمر بسته به مویی است هوش دار

غمخوار خویش باش غم روزگار چیست

 

معنی آب زندگی و روضه ارم

جز طرف جویبار و می خوشگوار نیست **

 

مستور و مست هر دو چو از یک قبیله‌اند

ما دل به عشوه که دهیم اختیار چیست

 

راز درون پرده چه داند فلک خموش

ای مدعی نزاع تو با پرده‌دار چیست

 

سهو و خطای بنده گرش اعتبار نیست

معنی عفو و رحمت آمرزگار چیست **

 

زاهد شراب کوثر و حافظ پیاله خواست

تا در میانه خواسته کردگار چیست


** این ابیات در آواز نیامده است.

 

قصه هجران


سلام،

نسل نیوشنده برنامه‌های رادیویی یک شاخه گل شاید به خاطر داشته باشند که در یکی از این برنامه‌ها، جناب شجریان با همنوازی مشاهیری چون همایون خرم، حسن ناهید و فرهنگ شریف غزلی از فروغی بسطامی را در سه‌گاه اجرا کردند که امروز تقدیم محضرتان می‌کنم. البته این غزل در برنامه موسیقی ایرانی نیز در سه‌گاه و با همنوازی مجید نجاحی، حسن ناهید، فرهنگ شریف، حسین همدانیان، منصور نریمان هم اجرا شده است:

 

جانی که خلاص از شب هجران تو کردم

در روز وصال تو به قربان تو کردم

 

خون بود شرابی که ز مینای تو خوردم

غم بود نشاطی که به دوران تو کردم

 

آهی است کز آتشکده سینه بر آمد

هر شمع که روشن به شبستان تو کردم

 

اشکی است که ابر مژه بر دامن من ریخت

هر گوهر غلتان که به دامان تو کردم **

 

صد بار گزیدم لب افسوس به دندان

هر بار که یاد لب و دندان تو کردم **

 

دل با همه آشفتگی از عهده بر آمد

هر عهد که با زلف پریشان تو کردم

 

در حلقه مرغان چمن ولوله انداخت

هر ناله که در صحن گلستان تو کردم

 

یعقوب نکرد از غم نادیدن یوسف

این گریه که دور از لب خندان تو کردم **

 

داد از صف عشاق جگر خسته بر آمد

هر گه سخن از صف زده مژگان تو کردم **

 

تا زلف تو بر طرف بناگوش فرو ریخت

از هر طرفی گوش به فرمان تو کردم **

 

تا پرده برافکندم از آن صورت زیبا

صاحب‌نظران را همه حیران تو کردم **

 

از خواجگی هر دو جهان دست کشیدم

تا بندگی سرو خرامان تو کردم **

 

دوشینه به من این همه دشنام که دادی

پاداش دعایی است که بر جان تو کردم

 

زد خنده به خورشید فروزنده فروغی

هر صبح که وصف رخ رخشان تو کردم **

 

** این ابیات در آواز نیامده است.

نکته عشق

سلام، وقت به خیر، آخرین ساعات سال 95 بر شما به نیکی و خرمی باد.

از مجموعه برنامه‌های موسیقی ایرانی رادیو که در دهه‌های ٤٠ و ٥٠ شمسی پخش می شد، گروهی از برنامه ها نام گلهای رنگارنگ را بر تارک خود داشت. امروز یکی از این برنامه‌ها با عنوان گلهای رنگارنگ ٥٧٦ را که شعری از مرحوم عماد خراسانی توسط استاد شجریان در  بیات زند و با همنوازی تار استاد فرهنگ شریف با سرپرستی استاد همایون خرم اجرا شده است، به عنوان آخرین یادداشت امسال تقدیم می کنم:

 

دوستت دارم و دانم که تویی دشمن جانم

از چه با دشمن جانم شده‌ام دوست، ندانم

 

غمم اینست که چون ماه نو انگشت نمایی

ورنه غم نیست که در عشق تو رسوای جهانم

 

دم به دم حلقه این دام شود تنگتر و من

دست و پایی نزنم خود ز کمندت نرهانم

 

سر پر شور مرا نه، شبی ای دوست به دامان

تا شوی فتنه ساز دلم و سوز نهانم

 

ساز بشکسته‌ام و طایر پربسته، نگارا

عجبی نیست که اینگونه غم‌افزاست فغانم **

 

نکته عشق ز من پرس به یک بوسه که دانی

پیر این دیر کهن مست کنم گرچه جوانم **

 

سرو بودم سر زلف تو پیچید سرم را

یاد باد آن همه آزردگی و تاب و توانم **

 

آن لئیم است که چیزی دهد و باز ستاند

جان اگر نیز ستانی ز تو من دل نستانم **

 

گر ببینی تو هم آن چهره به روزم بنشینی

نیم شب مست چو بر تخت خیالت بنشانم **

 

که تو را دید که در حسرت دیدار اگر نیست

آری آنجا که عیان است چه حاجت به بیانم **

 

بار ده بار دگر ای شه خوبان که مبادا

تا قیامت به غم و حسرت دیدار بمانم **

 

مرغکان چمنی راست بهاری و خزانی

من که در دام اسیرم چه بهارم، چه خزانم **

 

گریه از مردم هشیار، خلایق نپسندند

شده‌ام مست که تا قطره اشکی بفشانم **

 

ترسم آخر بر اغیار برم نام عزیزت

چه کنم بی تو چه سازم شده‌ای ورد زبانم **

 

آید آن روز عمادا که ببینم که تو گویی

شادمان از دل و دلدارم و راضی به جهانم **


**این ابیات در آواز نیامده است.

 

پریشانی


سلام،

در سالیان خاطره انگیز دهه ٥٠ شمسی که مجموعه یک شاخه گل رادیو، برنامه‌هایی فخیم از موسیقی اصیل ایرانی را پخش می‌کرد، اجرایی از غزل رهی معیری در سه‌گاه توسط استاد شجریان به گوش نیوشندگان رسید که آهنگسازی آن با شادروان همایون خرم و نوازندگی آن نیز با ایشان و جناب حسن ناهید بوده است. البته این غزل در محفلی خصوصی با همنوازی استادان شریف، بدیعی و ملک نیز اجرا شده است:

 

چون زلف توام جانا در عین پریشانی

چون باد سحرگاهم در بی سر و سامانی

 

من خاکم و من گردم، من اشکم و من دردم

تو مهری و تو نوری، تو عشقی و تو جانی

 

خواهم که تو را در بر بنشانم و بنشینم

تا آتش جانم را بنشینی و بنشانی

 

ای شاهد افلاکی در مستی و در پاکی

من چشم تو را مانم، تو اشک مرا مانی

 

در سینه سوزانم مستوری و مهجوری

در دیده بیدارم پیدایی و پنهانی

 

من زمزمه عودم، تو زمزمه پردازی

من سلسله موجم، تو سلسله جنبانی

 

از آتش سودایت دارم من و دارد دل

دلقی که نمی‌بینی، دردی که نمی‌دانی

 

دل با من و جان بی تو نسپاری و بسپارم

کام از تو و تاب از من نستانم و بستانی

 

ای چشم رهی سویت کو چشم رهی جویی

روی از من سرگردان شاید که نگردانی