سلام،
غزل امروز را اختصاص دادهام به حضرت حافظ. غزلی که استاد شجریان در سال 1368 در کنسرت بزرگ پاریس با همنوازی سنتور شادروان مشکاتیان و همراهی گروه عارف در افشاری اجرا کردهاند و در آلبوم غیر رسمی طریق عشق منتشر شده است. خاطر نشان میسازم این غزل در جشن هنرمندان سالمند نیز اجرا شده است.
چو دست بر سر زلفش زنم، به تاب رود
ور آشتی طلبم، با سر عتاب رود
چو ماه نو ره نظارگان بیچاره
زند به گوشه ابرو و در نقاب رود
شب شراب خرابم کند به بیداری
وگر به روز شکایت کنم، به خواب رود
طریق عشق، پر آشوب و فتنه است ای دل
بیفتد آن که در این راه با شتاب رود
گدایی در جانان به سلطنت مفروش
کسی ز سایه این در به آفتاب رود
سواد نامه موی سیاه چون طی شد
بیاض کم نشود گر صد انتخاب رود **
حباب را چو فتد باد نخوت اندر سر
کلاهداریش اندر سر شراب رود
حجاب راه تویی حافظ! از میان برخیز
خوشا کسی که در این راه بی حجاب رود **
** این ابیات در آواز نیامده است.
سلام،
با اجازه شما میخواهم امروز غزل معروف الا یا ایها الساقی لسان الغیب را که همه ما با آن انس و الفتی دیرین داریم (و البته از ابیات اول و آخر آن ، کمتر درک معنایی داریم) تقدیم حضورتان کنم. این غزل را جناب شجریان در جریان کنسرت سرو چماندر آمریکا در دستگاه افشاری و با همنوازی تار و تمبک و همخوانی نوازندگان آن اجرا کردهاند. شایان توضیح آن که در آلبوم سرو چمان موجود در بازار موسیقی، این غزل وجود ندارد. دوستان توجه داشته باشند که آلبوم موجود در بازار، برگرفته از کنسرت فرانسه است و در آن این غزل اجرا نشده بود. نکته دیگر آن که اجرای دیگر این غزل در افشاری با همنوازی و همآوایی گروه عارف در سال 1368 و در کنسرت پاریس نیز وجود دارد.
الا یا ایهاالساقی ادر کاسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
به بوی نافهای کآخر صبا زان طره بگشاید
ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دلها
مرا در منزل جانان چه امن و عیش چون هر دم
جرس فریاد میدارد که بر بندید محملها **
به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید
که سالک بیخبر نبود ز راه و رسم منزلها
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین حایل
کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها
همه کارم ز خودکامی به بد نامی کشید آخر
نهان کی ماند آن رازی کزو سازند محفلها
حضوری گر همی خواهی، ازو غایب مشو حافظ
متی ما تلق من تهوی دعالدنیا و اهملها
** این بیت در آواز نیامده است.