حکایت دل

بیان دغدغه‌های ذهنی و نیز معرفی اشعاری که آقای شجریان در اجرای آوازهای خود از آنها استفاده می‌کنند.

حکایت دل

بیان دغدغه‌های ذهنی و نیز معرفی اشعاری که آقای شجریان در اجرای آوازهای خود از آنها استفاده می‌کنند.

بارون

سلام،

در حال و هوای عجیبی هستیم. مشقت روزگاران از یک سو و گام‌های بهار که در آستانش قرار داریم از دیگر سو.

فارغ از دشواری‌های این روزها اجازه دهید شعری از آقای علی معلم را تقدیمتان کنم که توسط جناب استاد شجریان در آلبوم بی‌بدیل شب، سکوت، کویر عرضه شده است. وقتی شاعر از دیار قومس باشد و خواننده از خطه گهرپرور خراسان؛ باید که آواز را در حال و هوای موسیقی مقامی خراسان و با همان لهجه هم نیوشید و حظ معنوی برد و بر دستان چیره کمانچه‌نواز استثنایی آن، استاد کیهان کلهر بوسه نواخت:


ببار ای ابر بهار

با دلم به هوای زلف یار

داد و بیداد از این روزگار

ماه دادن به شب های تار

ای بارون،

بر کوه و دشت و هامون ببار

ای بارون،


ببار ای بارون ببار

با دلم گریه کن، خون ببار

در شبای تیره چون زلف یار

بهر لیلی چو مجنون ببار

ای بارون،


دلا خون شو، خون ببار

بر کوه و دشت و هامون ببار

به سرخی لبای سرخ یار

به یاد عاشقای این دیار

به داغ عاشقای بی مزار

ای بارون

 

شب هجران

سلام،

در کنسرت آذر ١٣٨٤ تهران، جناب شجریان با همنوازی حسین علیزاده، کیهان کلهر و همایون شجریان غزلی از حضرت حافظ را در افشاری اجرا کردند که در آلبوم سرود مهر نیز عرضه شد. در این اجرا آواز مصراع اول ابیات توسط همایون و مصراع دوم آن توسط استاد خوانده شده است.

 

در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع

شب نشین کوی سربازان و رندانم چو شمع

 

روز و شب خوابم نمی‌آید به چشم غم پرست

بس که در بیماری هجر تو گریانم چو شمع

 

رشته صبرم به مقراض غمت ببریده شد

همچنان در آتش مهر تو سوزانم چو شمع

 

گر کمیت اشک گلگونم نبودی گرم‌رو

کی شدی روشن به گیتی راز پنهانم چو شمع **

 

در میان آب و آتش همچنان سرگرم توست

این دل زار نزار اشک بارانم چو شمع **

 

در شب هجران مرا پروانه وصلی فرست

ورنه از دردت جهانی را بسوزانم چو شمع **

 

بی جمال عالم آرای تو روزم چون شب است

با کمال عشق تو در عین نقصانم چو شمع


 کوه صبرم نرم شد چون موم در دست غمت

تا در آب و آتش عشقت گدازانم چو شمع **

 

همچو صبحم یک نفس باقیست با دیدار تو

چهره بنما دلبرا تا جان برافشانم چو شمع **

 

سرفرازم کن شبی از وصل خود ای نازنین

تا منور گردد از دیدارت ایوانم چو شمع

 

آتش مهر تو را حافظ عجب در سر گرفت

آتش دل کی به آب دیده بنشانم چو شمع

 

** این ابیات در آواز نیامده است.

سماع غم


سلام،

دوستداران استاد شجریان نیک می‌دانند که ایشان در دهه‌های 70 و 80 شمسی با تشکیل جمع چهار نفره‌ای خالق آثار به یاد ماندنی شدند و اغلب این آثار نیز محصول اجرای کنسرت‌های فخیم و شورانگیزی بود. اجازه دهید امروز شعری از حضرت عطار را که جناب شجریان در کنسرت اذر ١٣٨۴ تهران در افشاریاجرا نموده اند، تقدیم کنم. این اثر که با همنوازی استاد حسین علیزاده، استاد کیهان کلهر و همایون شجریان آمیخته بود در آلبوم سرود مهر عرضه شده است و یکی از همان آثار فاخر این جمع چهار نفره است:


 

آتش سودای تو عالم جان در گرفت

سوز دل عاشقانت، هر دو جهان در گرفت

 

جان که فرو شد به عشق، زنده جاوید گشت

دل که بدانست حال، ماتم جان در گرفت

 

از پس چندین هزار پرده که در پیش بود

روی تو یک شعله زد، کون و مکان در گرفت

 

چون تو بر انداختی برقع عزت ز پیش

جان متحیر بماند، عقل فغان در گرفت **

 

بر سر کوی تو عشق، آتش دل بر فروخت

شمع دل عاشقانت، جمله از آن در گرفت

 

جرعه اندوه تو تا دل من نوش کرد

ز آتش آه دلم کام و زبان در گرفت

 

تا که ز رنگ رخت یافت دل من نشان

روی من از خون دل، رنگ و نشان در گرفت

 

جان و دل عاشقان، خرقه شد اندر میان

زآن که سماع غمت در همگان در گرفت

 

راست که عطار داد حسن و جمال تو شرح

سینه بر آورد جوش، دل خفقان در گرفت **

 

** این ابیات در آواز نیامده است.

 

سوز دل

سلام،

امروز غزلی از لسان الغیب را تقدیم دوستداران جناب شجریان می‌کنم که توسط ایشان در مایه دشتی اجرا شده است. این اثر که در آلبوم  ساز خاموش عرضه شده؛ محصول اجرای کنسرت آذر ١٣٨٤ تهران با همراهی تار استاد علیزاده، کمانچه استاد کلهر و تمبک همایون شجریان است.

 

چو گل هر دم به بویت جامه در تن

کنم چاک از گریبان تا به دامن

 

تنت را دید گل، گویی که در باغ

چو مستان جامه را بدرید بر تن**

 

من از دست غمت مشکل برم جان

ولی دل را تو آسان بردی از من

 

به قول دشمنان برگشتی از دوست

نگردد هیچکس با دوست، دشمن

 

تنت در جامه، چون در جام باده

دلت در سینه، چون در سیم آهن **

 

ببار ای شمع، اشک از چشم خونین

که شد سوز دلت بر خلق، روشن

 

مکن کز سینه‌ام آه جگرسوز

بر آید همچو دود از راه روزن

 

دلم را مشکن و در پا مینداز

که دارد در سر زلف تو مسکن

 

چو دل در زلف تو بسته‌است حافظ

بدین سان کار او در پا میفکن **

 

** این ابیات در آواز نیامده است.

 

 

آرام هشیاران

سلام، وقت به خیر. امیدوارم بهارانی که از راه رسیده پیام آور پیروزی‌های ایرانیان و تندرستی کامل خسرو آواز ایران باشد. اجازه دهید اولین یادداشت سال جدید را به استاد سخن، سعدی اختصاص دهیم و غزلی ناب از حضرتش را که جناب شجریان در بیات زند و در جریان کنسرت آذر ١٣٨٤ در تهران اجرا کرده اند، تقدیم کنم. این اثر در آلبوم سرود مهر عرضه شده و اجرای آن، با همنوازی حسین علیزاده، کیهان کلهر و همایون شجریان قرین بوده است.

 

دو چشم مست میگونت ببرد آرام هشیاران

دو خواب آلوده بربودند، عقل از دست بیداران

 

نصیحت گوی را از من بگو ای خواجه دم در کش

چو سیل از سر گذشت آن را چه می‌ترسانی از باران **

 

گر آن ساقی که مستان راست، هشیاران بدیدندی

ز توبه، توبه کردندی چو من بر دست خماران **

 

گرم با صالحان بی‌دوست فردا در بهشت آرند

همان بهتر که در دوزخ کنندم با گنهکاران **

 

چه بوی است این که عقل از من ببرد و صبر و هشیاری

ندانم باغ فردوس است یا بازار عطاران **

 

تو با این مردم کوته‌نظر در چاه کنعانی

به مصر آ، تا پدید آیند یوسف را خریداران **

 

الا ای باد شبگیری بگوی آن ماه مجلس را

تو آزادی و خلقی در غم رویت گرفتاران

 

گر آن عیار شهرآشوب روزی حال من پرسد

بگو خوابش نمی‌گیرد به شب از دست عیاران

 

گرت باری گذر باشد نگه با جانب ما کن

نپندارم که بد باشد جزای خوب کرداران **

 

کسان گویند چون سعدی جفا دیدی تحمل کن

رها کن تا بمیرم بر سر کوی وفاداران **


** این ابیات در آواز نیامده است.