سلام،
در این روزهای آغازین پاییز و مقارن با روز مولوی در تقویم ایرانی، غزلی تقدیم محضرتان میکنم از حضرت مولانا جلالالدین که جناب شجریان آن را با همنوازی گروه آوا: همایون شجریان، مجید درخشانی، سعید فرجپوری، حسین رضایی نیا و حسین بهروزی در سال 1386 در کنسرت اصفهان و در سال 1389 در کنسرت سلیمانیه عراق و در ماهور اجرا کردهاند:
دردی است در این دل که هویدا نتوان کرد
سری است در این سینه که پیدا نتوان کرد
تا دیده ما را ندهد حسن تو نوری
در باغ جمال تو تماشا نتوان کرد
گویایی من تا ز تو نبود به همه عمر
از لعل تو یک بوسه تمنا نتوان کرد **
تا دیده نپوشیم ز روی همه اغیار
اندیشه آن چهره زیبا نتوان کرد
از مهر تو یک ذره چو خالی نتوان یافت
قطع نظر از دیر مسیحا نتوان کرد
عالم چو همه میکده باده عشق است
مستی می و عشق به یک جا نتوان کرد
چون از دل عاشق خبری نیست کسی را
افکار دل عاشق شیدا نتوان کرد
تا عیسی جان پا ننهد بر سر عالم
یک سیر بر این طارم مینا نتوان کرد
** این بیت در آواز نیامده است.
سلام، وقت به خیر. طاعاتتان در درگاه حضرت حق مقبول باد.
در تابستان ١٣٨۶ گروه آوا کنسرتی در تهران برگزار نمودند، که بخشی از اجراهای آن در قالب آلبوم سخن عشق تقدیم دوستداران موسیقی اصیل ایرانی شد. از جمله آثار اجرا شده در این کنسرت، غزلی از حضرت سعدی بود که در ماهور اجرا شد. همنوازان آواز استاد شجریان در این اجرا، آقایان مجید درخشانی، محمد فیروزی، سعید فرج پوری، حسین رضایی نیا و همایون شجریان بودند که به ترتیب؛ تار، بربط، کمانچه، دف و تنبک نواختند.
دیر آمدی ای نگار سرمست
زودت ندهیم دامن از دست
بر آتش عشقت آب تدبیر
چندان که زدیم باز ننشست
بیچاره کسی که از تو بگریخت
آسوده تنی که با تو پیوست
از پیش تو، راه رفتنم نیست
چون ماهی اوفتاده در شست **
از رای تو سر نمیتوان تافت
وز روی تو در نمیتوان بست
ای سرو بلند بوستانی
در پیش نهال قامتت، پست **
چشمت به کرشمه، خون من ریخت
از قتل خطا، چه غم خورد مست
سودای لب شکردهانان
بس توبه صالحان که بشکست
سعدی ز کمند خوبرویان
تا جان داری نمیتوان رست
ور سر ننهی بر آستانش
دیگر چه کنی، دری دگر هست؟ **
** این ابیات در آواز نیامده است
سلام،
در آغازین روزهای سال 96 قرار داریم. امیدوارم امسال برای همه ایرانیان سرشار از شادکامی و تندرستی باشد.
اجازه بدهید اولین یادداشت این سال غزلی از حضرت سعدی باشد که در آلبوم غوغای عشقبازان عرضه شده است. این غزل را جناب شجریان با همراهی گروه آوا در پنج ضربی و در ابوعطا اجرا کرده است.
چشم رضا و مرحمت بر همه باز میکنی
چون که به بخت ما رسد این همه ناز میکنی
ای که نیازمودهای صورت حال بیدلان
عشق حقیقی است اگر حمل مجاز میکنی
ای که نصیحتم کنی کز پی او دگر مرو
در نظر سبکتگین عیب ایاز میکنی
پیش نماز بگذرد سرو روان و گویدم
قبله اهل دل منم سهو نماز میکنی
دی به امید گفتمش داعی دولت توام
گفت دعا به خود بکن گر به نیاز میکنی **
گفتم اگر لبت گزم می خورم و شکر مزم
گفت خوری اگر پزم قصه دراز میکنی **
سعدی خویش خوانیم پس به جفا برانیم
سفره اگر نمینهی در به چه باز میکنی **
** این ابیات در آواز نیامده است.
سلام،
یلدا شبتان گرامی و عمرتان به بلندای یلدا باد. در کنسرت جناب شجریان و گروه آوا که در سال ١٣٨٦ در تهران برگزار شد، غزلی از حضرت سعدی را ایشان در دستگاه شور اجرا کردند که در آلبوم غوغای عشقبازان عرضه شده است و امروز تقدیم محضرتان میکنم. با یادآوری این نکته که غزل مزبور با هماوازی همایون شجریان در کنسرت سلیمانیه در سال 2010 نیز اجرا شده است:
بسم از هوا گرفتن که پری نماند و بالی
به کجا روم ز دستت که نمیدهی مجالی
نه ره گریز دارم، نه طریق آشنایی
به غم اوفتادهای را که تواند احتمالی
چه خوش است در فراقی، همه عمر صبر کردن
به امید آن که روزی به کف اوفتد وصالی
به تو حاصلی ندارد غم روزگار گفتن
که شبی نخفته باشی به درازنای سالی
غم حال دردمندان، نه عجب گرت نباشد
که چنین نرفته باشد همه عمر بر تو حالی
سخنی بگوی با من که چنان اسیر عشقم
که به خویشتن ندارم ز وجودت اشتغالی
چه نشینی ای قیامت، بنمای سرو قامت
به خلاف سرو بستان که ندارد اعتدالی **
که نه وقت آن سماع است که دف خلاص یابد
به طپانچهای و بربط برهد به گوشمالی **
همه عمر در فراقت بگذشت و سهل باشد
اگر احتمال دارد به قیامت اتصالی
دگر آفتاب رویت منمای آسمان را
که قمر ز شرمساری بشکست چون هلالی **
خط مشکبوی و خالت به مناسبت تو گویی
قلم غبار میرفت و فرو چکیده خالی **
تو هم این مگوی سعدی که نظر گناه باشد
گنه است برگرفتن نظر از چنین جمالی **
** این ابیات در آواز نیامده است.