حکایت دل

بیان دغدغه‌های ذهنی و نیز معرفی اشعاری که آقای شجریان در اجرای آوازهای خود از آنها استفاده می‌کنند.

حکایت دل

بیان دغدغه‌های ذهنی و نیز معرفی اشعاری که آقای شجریان در اجرای آوازهای خود از آنها استفاده می‌کنند.

دود عود

سلام،
امروز از آلبوم دود عود شعری از حضرت مولانا را که جناب شجریان با همراهی ارکستر سمفونیک اجرا کرده‌اند، تقدیم می‌کنم:

ای یوسف خوشنام ما، خوش می‌روی بر بام ما
ای درشکسته جام ما، ای بردریده دام ما

ای نور ما، ای سور ما، ای دولت منصور ما
جوشی بنه در شور ما، تا می شود انگور ما

ای دلبر و مقصود ما، ای قبله و معبود ما
آتش زدی در عود ما، نظاره کن در دود ما

ای یار ما، عیار ما، دام دل خمار ما
پا وامکش از کار ما، بستان گرو دستار ما

در گل بمانده پای دل، جان می‌دهم چه جای دل
وز آتش سودای دل، ای وای دل، ای وای ما
 

صبح است ساقیا

سلام،
شعر امروز را که جناب شجریان در چهارگاه  اجرا و در آلبوم دستان عرضه کرده، از حضرت حافظ است که تقدیم می‌کنم:

صبح است ساقیا، قدحی پر شراب کن
دور فلک، درنگ ندارد، شتاب کن

زان پیشتر که عالم فانی شود خراب
ما را ز جام باده گلگون، خراب کن

خورشید می ز مشرق ساغر طلوع کرد
گر برگ عیش می‌طلبی، ترک خواب کن

روزی که چرخ از گل ما کوزه‌ها کند
زنهار، کاسه سر ما پر شراب کن

ما مرد زهد و توبه و طامات نیستیم
با ما به جام باده صافی، خطاب کن **

کار صواب باده پرستیست حافظا
برخیز و عزم جزم به کار صواب کن

** این بیت در آواز نیامده است.  

وصف عشق

سلام،
شعر امروز را از حضرت عطار تقدیم می‌کنم که جناب شجریان آن را در سه‌گاه اجرا و در آلبوم آسمان عشق عرضه کرده‌است:


جانا حدیث حسنت در داستان نگنجد
رمزی ز راز عشقت در صد زبان نگنجد

جولانگه جلالت در کوی دل نباشد
جلوه‌گه جمالت در چشم و جان نگنجد **

سودای زلف و خالت در هر خیال ناید
اندیشه وصالت جز در گمان نگنجد

هرگز نشان ندادند از کوی تو کسی را
زیرا که راه کویت اندر نشان نگنجد

آهی که عاشقانت از حلق جان برآرند
هم در زمان نیاید، هم در مکان نگنجد

در دل چو عشقت آمد، سودای جان نماند
در جان چو مهرت افتد، عشق روان نگنجد **

پیغام خستگانت در کوی تو که آرد
کانجا ز عاشقانت باد وزان نگنجد **

آن جا که عاشقانت یک دم حضور یابند
دل در حساب ناید، جان در میان نگنجد

اندر ضمیر دلها گنجی نهان نهادی
از دل اگر برآید، در آسمان نگنجد

بخشای بر غریبی کز عشق می‌نمیرد
وانگه در آشیانت، خود یک زمان نگنجد **

جان داد دل که روزی در کوت جای یابد
نشناخت او که آخر جای چنان نگنجد **

عطار وصف عشقت چون در عبارت آرد
زیرا که وصف عشقت اندر بیان نگنجد

** این ابیات در آواز نیامده است.  

تاریخ

سلام،
مطلب امروز بسیار کوتاه است.


سانی اینباراج کریشنان می‌گوید:

تاریخ، نبرد ذهن و حافظه با فراموشکاری است.

و من اضافه می‌کنم:

البته همواره فراموشکاری، پیروز این میدان است.  

عشق آن حدیث نیست که از دل برون شود

سلام،
تصور می‌کنم از میان شعرایی که آثار آنان توسط جناب شجریان برای آواز انتخاب می‌شود، حضرت سعدی از جایگاه بسیار والایی برخوردار باشد. زیرا تعداد اشعار انتخاب شده این شاعر نامی از بسیاری از شاعران بیشتر است. امروز هم غزلی از سعدی را که در دستگاه ماهور اجرا و در آلبوم شب وصل عرضه شده، تقدیم می‌کنم:

هر لحظه در برم دل از اندیشه خون شود
تا منتهای کار من از عشق، چون شود

دل برقرار نیست که گویم نصیحتی
از راه عقل و معرفتش رهنمون شود

یار آن حریف نیست که از در، درآیدم
عشق آن حدیث نیست که از دل برون شود

فرهادوارم از لب شیرین گزیر نیست
ور کوه محتشم به مثل بیستون شود

ساکن نمی‌شود نفسی آب چشم من
سیماب طرفه نبود اگر بی‌سکون شود **

دم درکش از ملامتم ای دوست زینهار
کاین درد عاشقی به ملامت فزون شود

جز دیده هیچ دوست ندیدم که سعی کرد
تا زعفران چهره من لاله‌گون شود **

دیوار دل به سنگ تعنت خراب گشت
رخت سرای عقل به یغما کنون شود

چون دور عارض تو برانداخت رسم عقل
ترسم که عشق در سر سعدی جنون شود

** این ابیات در آواز نیامده است.