سلام،
در میانه آخرین ماه تابستان، آرزو می کنم ستاره بختتان فروزان، سپیده دمانتان تابناک، ساز زندگیتان کوک، سرزمین دلتان سبز و تندرستی قرین لحظاتتان باشد.
اجازه دهید این یادداشت را اختصاص دهم به شعری از عبدالرحمن جامی که جناب شجریان آن را با همنوازی سهتار استاد احمد عبادی و تار استاد لطف الله مجد در بیات اصفهان اجرا کرده اند. این اثر در برنامه های موسیقی ایرانی و یک شاخه گل 418 عرضه شده است:
آن ترک مست بین که مستانه میرود
شهری اسیر کرده سوی خانه میرود
هر جانبی که جلوه کنان روی مینهد
با او هزار عاشق دیوانه میرود
جانم ز تن رمید به سودای خال او
مرغ از قفس پرید سوی دانه میرود **
از جان رفته پیش رخش میکنم گله
با آشنا حکایت بیگانه میرود
زاهد به خود مایل و عاشق به کوی دوست
بلبل به باغ و جغد به ویرانه میرود
جامی ملول شود ز رفیقان کوی زهد
پیمان شکست و بر سر پیمانه میرود **
** این ابیات در آواز نیامده است.