حکایت دل

بیان دغدغه‌های ذهنی و نیز معرفی اشعاری که آقای شجریان در اجرای آوازهای خود از آنها استفاده می‌کنند.

حکایت دل

بیان دغدغه‌های ذهنی و نیز معرفی اشعاری که آقای شجریان در اجرای آوازهای خود از آنها استفاده می‌کنند.

بارون

سلام،

در حال و هوای عجیبی هستیم. مشقت روزگاران از یک سو و گام‌های بهار که در آستانش قرار داریم از دیگر سو.

فارغ از دشواری‌های این روزها اجازه دهید شعری از آقای علی معلم را تقدیمتان کنم که توسط جناب استاد شجریان در آلبوم بی‌بدیل شب، سکوت، کویر عرضه شده است. وقتی شاعر از دیار قومس باشد و خواننده از خطه گهرپرور خراسان؛ باید که آواز را در حال و هوای موسیقی مقامی خراسان و با همان لهجه هم نیوشید و حظ معنوی برد و بر دستان چیره کمانچه‌نواز استثنایی آن، استاد کیهان کلهر بوسه نواخت:


ببار ای ابر بهار

با دلم به هوای زلف یار

داد و بیداد از این روزگار

ماه دادن به شب های تار

ای بارون،

بر کوه و دشت و هامون ببار

ای بارون،


ببار ای بارون ببار

با دلم گریه کن، خون ببار

در شبای تیره چون زلف یار

بهر لیلی چو مجنون ببار

ای بارون،


دلا خون شو، خون ببار

بر کوه و دشت و هامون ببار

به سرخی لبای سرخ یار

به یاد عاشقای این دیار

به داغ عاشقای بی مزار

ای بارون

 

تقسیم ناعادلانه

سلام، اوقاتتان به نیکی و خرمی

شادروان استاد باستانی پاریزی در کتاب فاخر نای هفت بند نقل فرموده است که:

شیری خری را شکار کرد و خواست در محفل درندگان ضیافتی دهد. گرگ در طرف راست او بود و روباه هم در آن طرف می‌چمید. شیر، یالی تکان داد وگرگ را خواست و گفت این لاشه را تقسیم کن. گرگ شنیده بود که رسم مهمانداری این است که میزبان، خود از دیگران کمتر بخورد و آخر از همه دست به غذا ببرد. از جهت رعایت آداب میزبانی گفت: ران خر از آن پلنگ باشد و سینه‌اش از آن ببر. دستش از آن کفتار و گوشش از آن روباه. گردنش از آن یوزپلنگ و سایران، حضرت شیر و این بنده نیز از باقیمانده جسد خواهیم خورد. شیر خشمگین شد و گفت: مرده شوی تو را ببرند با این تقسیم کردنت و از سر خشم چنان مشتی بر سر گرگ کوفت که سرش به میان جمع پرید. پس صدا بلند کرد و گفت: کیست که بتواند این لاشه را درست تقسیم کند؟ روباه گفت: قربان اگر اجازه دهید بنده چنین کاری توانم کرد. شیر با بی اعتنایی گفت: شروع کن. روباه گفت: قربان! سینه آن را صبحگاهان خودتان میل فرمایید. ران آن غذای ظهر پادشاه درندگان باشد و گردن را شب میل نمایند. جگر و قلوه را عصرانه میل فرمایند که قوت چشم را زیاد کند و دست و پا برای فردا بماند. ما نیز از بازمانده خواهیم خورد.