حکایت دل

بیان دغدغه‌های ذهنی و نیز معرفی اشعاری که آقای شجریان در اجرای آوازهای خود از آنها استفاده می‌کنند.

حکایت دل

بیان دغدغه‌های ذهنی و نیز معرفی اشعاری که آقای شجریان در اجرای آوازهای خود از آنها استفاده می‌کنند.

اکسیر عشق

سلام،
شاید از جمله معروفترین اجراهای استاد شجریان، آلبوم دستان باشد که بسیاری از ایرانیان و فارسی زبانان با ترنمهای آن آشنا هستند. شعر امروز را که از شیخ اجل سعدی است و در چهارگاه اجرا و در آلبوم مذکور عرضه شده است، تقدیم می‌کنم با ذکر این نکته که این غزل زیبا یک بار هم با همنوازی پیانوی استاد جواد معروفی در برنامه گلهای تازه 53 اجرا شده است.

از در درآمدی و من از خود به در شدم
گویی از این جهان به جهان دگر شدم

گوشم به راه، تا که خبر می‌رسد ز دوست
صاحب خبر بیامد و من بی‌خبر شدم

چون شبنم اوفتاده بدم پیش آفتاب
مهرم به جان رسید و به عیوق بر شدم

گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق
ساکت شود، بدیدم و مشتاق تر شدم

دستم نداد قوت رفتن به پیش یار
چندی به پای رفتم و چندی به سر شدم

تا رفتنش ببینم و گفتنش بشنوم
از پای تا به سر، همه سمع و بصر شدم

من چشم از او چگونه توانم نگاه داشت
کاول به دیدن او دیده‌ور شدم

بیزارم از وفای تو یک روز و یک زمان
مجموع اگر نشستم و خرسند اگر شدم **

اول خود التفات نبودش به صید من
آخر چنین اسیر کمند نظر شدم

گویند روی سرخ تو سعدی چه زرد کرد
اکسیر عشق در مسم افتاد و زر شدم

** این بیت در آواز نیامده است.  

به اتفاق، جهان می‌توان گرفت

سلام،
امروز غزلی زیبا از حضرت لسان الغیب را که جناب شجریان یک بار در دستگاه شور اجرا و در آلبوم جان عشاق عرضه کرده و یک بار دیگر نیز در قالب کنسرت نوا در آلبوم چهره به چهره عرضه کرده است، پیشکش می‌کنم:


حسنت به اتفاق ملاحت، جهان گرفت
آری به اتفاق، جهان می‌توان گرفت

افشای راز خلوتیان خواست کرد شمع
شکر خدا که سر دلش در زبان گرفت

زین آتش نهفته که در سینه من است
خورشید، شعله‌ایست که در آسمان گرفت

می‌خواست گل که دم زند از رنگ و بوی دوست
از غیرت صبا نفسش در دهان گرفت

آسوده بر کنار، چو پرگار می‌شدم
دوران چو نقطه، عاقبتم در میان گرفت

آن روز شوق ساغر می، خرمنم بسوخت
کاتش ز عکس عارض ساقی در آن گرفت

خواهم شدن به کوی مغان آستین فشان
زین فتنه‌ها که دامن آخر زمان گرفت

فرصت نگر که فتنه چو در عالم اوفتاد
صوفی به جام می زد و از غم کران گرفت

می خور که هر که آخر کار جهان بدید
از غم سبک برآمد و رطل گران گرفت

بر برگ گل به خون شقایق نوشته‌اند
آن کس که پخته شد، می چون ارغوان گرفت

حافظ چو آب لطف ز نظم تو می‌چکد
حاسد چگونه نکته تواند بر آن گرفت
  

درد بر من ریز و درمانم مکن

سلام،
امروز غزلی از عطار نیشابوری را تقدیم می‌کنم که جناب شجریان آن را با همراهی ارکستر سمفونیک اجرا و در آلبوم دود عود عرضه کرده است:

آتش عشق تو در جان خوشتر است
جان ز عشقت آتش افشان خوشتر است

هر که خورد از جام عشقت قطره‌ای
تا قیامت مست و حیران خوشتر است

تا تو پیدا آمدی پنهان شدم
زان که با معشوق، پنهان خوشتر است

درد عشق تو که جان می‌سوزدم
گر همه زهر است از جان خوشتر است

درد بر من ریز و درمانم مکن
زان که درد تو ز درمان خوشتر است

می‌نسازی تا نمی‌سوزی مرا
سوختن در عشق تو زان خوشتر است

چون وصالت هیچ کس را روی نیست
روی در دیوار هجران خوشتر است

خشکسال وصل تو بینم مدام
لاجرم در دیده، طوفان خوشتر است

همچو شمعی در فراقت هر شبی
تا سحر عطار، گریان خوشتر است  

گریه نمی‌دهد امان

سلام،
نوبتی هم که باشد، امروز نوبت جناب هوشنگ ابتهاج (سایه) است که شعری از ایشان را که در دستگاه سه‌گاه توسط استاد شجریان اجرا شده و در آلبوم آرام جان عرضه شده است، تقدیم کنم:


نامدگان و رفتگان از دو کرانه زمان
سوی تو می‌روند هان، ای تو همیشه در میان

در چمن تو می‌چرد آهوی دشت آسمان
گرد سر تو می‌پرد، باز سپید کهکشان **

هرچه به گرد خویشتن می‌نگرم در این چمن
آینه ضمیر من جز تو نمی‌دهد نشان

ای گل بوستان‌سرا، از پس پرده‌ها درآ
بوی تو می‌کشد مرا وقت سحر به بوستان

ای که نهان نشسته‌ای، باغ درون هسته‌ای
هسته فروشکسته‌ای، کاین همه باغ شد روان **

مست نیاز من شدی، پرده ناز پس زدی
از دل خون برآمدی، آمدن تو شد جهان **

آه که می‌زند برون از سر و سینه موج خون
من چه کنم که از درون، دست تو می‌کشد کمان

پیش وجودت از عدم، زنده و مرده را چه غم
کز نفس تو دم به دم، می‌شنویم بوی جان

پیش تو جامه دربرم، نعره زند که بر درم
آمدمت که بنگرم، گریه نمی‌دهد امان

** این ابیات در آواز نیامده‌است.