حکایت دل

بیان دغدغه‌های ذهنی و نیز معرفی اشعاری که آقای شجریان در اجرای آوازهای خود از آنها استفاده می‌کنند.

حکایت دل

بیان دغدغه‌های ذهنی و نیز معرفی اشعاری که آقای شجریان در اجرای آوازهای خود از آنها استفاده می‌کنند.

دست افشان

سلام،

در میان جمله شاعران معاصر، سهراب سپهری قدری با سایرین متفاوت است. و یکی از این وجوه تفاوت، استفاده نادر از اشعار او در آثار موسیقایی و آوازی است. برای مثال جناب شجریان تنها یک بار و آن هم در کنسرت آذر سال ۱۳۸۴ تهران یکی از اشعار سهراب را زمزمه کرده است. و این موضوع در مورد سایر هنرمندان موسیقی نیز کم و بیش مصداق دارد. و جالب آن که گروه خاص و البته انبوهی از مخاطبان ایرانی شیفته اشعار سهرابند.

به هر تقدیر امروز شعری از سهراب را که در دستگاه افشاری اجرا و در آلبوم  سرود مهر عرضه شده است، تقدیم می‌کنم. در اجرای این آواز همایون شجریان نیز همراهی کرده است و ساز او به همراه کیهان کلهر و حسین علیزاده بدرقه این اثر بوده اند.

 

دستی افشان تا ز سر انگشتانت

صد قطره چکد، هر قطره شود خورشیدی

باشد که به صد سوزن نور

شب ما را بکند روزن، روزن

ما بی تاب و نیایش بی‌رنگ

از مهرت لبخندی کن، بنشان بر لب ما

باشد که سرودی خیزد در خورد نیوشیدن تو

ما هسته پنهان تماشاییم

ز تجلی ابری کن، بفرست که ببارد بر سر ما

باشد که به شوری بشکافیم

باشد که ببالیم و به خورشید تو پیوندیم

**

ما جنگل انبوه دگرگونی

از آتش همرنگی صد اخگر برگیر، بر هم تاب، بر هم پیچ

شلاقی کن و بزن بر تن ما

باشد که ز خاکستر ما، در ما جنگل یکرنگی به در آرد سر

چشمان بسپردیم، خوابی لانه گرفت

نم زن بر چهره ما

باشد که شکوفا گردد زنبق چشم و شود سیراب از تابش تو

و فرو افتد

بینایی ره گم کرد

یاری کن و گره زن نگه ما و خودت با هم

باشد که تراود در ما همه تو

ما چنگیم، هر تار از ما دردی سودایی

زخمه کن از آرامش نامیرا، ما را بنواز

باشد که تهی گردیم، کنده شویم از والا نت خاموشی

آیینه شدیم، ترسیدیم از هر نقش

خود را در ما بفکن

باشد که فرا گیرد هستی ما را و دگر نقشی ننشیند در ما

**

هر سو مرز، هر سو نام

رشته کن از بی شکلی گذران از مروارید زمان و مکان

باشد که به هم پیوندد همه چیز

باشد که نماند مرز نام

ای دوردست! پر تنهایی خسته است

گه گاه شوری بوزان

باشد که شیار پریدن در تو شود خاموش


** عبارات داخل ** در آواز نیامده است.

 

 

 

 

ز دست محبوب ندانم چون کنم

سلام،

در میان مجموعه آثار استاد شجریان ارائه آثاری از مرحوم علی اکبر خان شیدا جایگاهی ویژه دارد. زیاد شنیده‌ایم که نزد اسطوره آواز ایران مجموعه‌ای ارزشمند از آثار آوازی قدما وجود دارد که بی بدیل است. تصور می‌کنم که اغلب آثار شیدا از جمله همین آثار باشد. امیدوارم جناب شجریان را فرصتی باشد تا همه آثار فاخری را که در اختیار دارند، به ساحت فرهنگ ایران عرضه نمایند.

باری، شعر امروز از جمله تصانیف ساخته شده توسط مرحوم شیدا است. این اثر ارزشمند را استاد شجریان ۳ بار در دستگاه ماهور اجرا و عرضه کرده است: کنسرت یونسکو، آلبوم آهنگ وفا و آلبوم شب وصل. در اجرای آلبوم آهنگ وفا و کنسرت یونسکو همایون شجریان نیز با استاد همخوان بوده است:

 

ز دست محبوب ندانم چون کنم

وز هجر رویش، دیده جیحون کنم

 

یارم چو شمع محفل است

دیدن رویش مشکل است

سرو مرا پا در گل است

بر خط و خالش مایل است

 

یار من، دلدار من، کمتر تو جفا کن

یادی آخر تو ز ما کن

 

رفتم در آن ماهرو، با او نشستم روبرو

 گفتم سخنها مو به مو

 

یار من، دلدار من، کمتر تو جفا کن

یادی آخر تو ز ما کن

درس سحر

سلام،

شعر امروز ما، غزلی معروف از لسان الغیب است که عموم نیوشندگانش آن را با صدای جادویی شهرام ناظری در آلبوم گل صد برگ، به خاطر می‌آورند. اما دریغ که این غزل را جناب شجریان در اوایل دهه ۱۳۵۰ خورشیدی و در برنامه رادیویی برگ سبز ۲۴۲ در دستگاه بیات زند با همنوازی سه تار استاد احمد عبادی و ویولن استاد حبیب بدیعی اجرا کرده است که چندان در خاطره‌ها نمانده است:


 

ما درس سحر در ره میخانه نهادیم

محصول دعا در ره جانانه نهادیم

 

سلطان ازل، گنج غم عشق به ما داد

تا روی در این منزل ویرانه نهادیم

 

در خرقه صد زاهد عاقل زند آتش

این داغ که ما بر دل دیوانه نهادیم

 

در دل ندهم ره، پس از این مهر بتان را

مهر لب او بر در این خانه نهادیم

 

آن بوسه که زاهد ز پیش داد به ما دست

از روی صفا بر لب جانانه نهادیم

 

در خرقه از این بیش منافق نتوان بود

بنیاد از این شیوه رندانه نهادیم **

 

چون می‌رود این کشتی سرگشته که آخر

جان بر سر آن گوهر یکدانه نهادیم **

 

المنه للله که چو ما بی دل و دین بود

آن را که لقب، عاقل و فرزانه نهادیم **

 

قانع به خیالی ز تو بودیم چو حافظ

یا رب چه گدا همت و بیگانه نهادیم **

 

** این ابیات در آواز نیامده است.

 

 

سعدی! اندازه ندارد که چه شیرین سخنی

سلام،

در سالهایی که برنامه فخیم موسیقی ایرانی از رادیو پخش می‌شد، جناب شجریان با همنوازی ویولن آقای همایون خرم غزلی بس نغز از حضرت سعدی را در مقام بیداد اجرا کرده است که اینک تقدیم محضرتان می‌کنم:


 پیش رویت دگران، صورت بر دیوارند

نه چنین صورت و معنی که تو داری، دارند


تا گل روی تو دیدم، همه گلها خارند

تا تو را یار گرفتم، همه خلق اغیارند


آن که گویند به عمری شب قدری باشد

مگر آنست که با دوست به پایان آرند


دامن دولت جاوید و گریبان امید

حیف باشد که بگیرند و دگر بگذارند


نه من از دست نگارین تو مجروحم و بس

که به شمشیر غمت، کشته چو من بسیارند


عجب از چشم تو دارم که شبانش تا روز

خواب می‌گیرد و شهری ز غمت بیدارند


بوالعجب واقعه‌ای باشد و مشکل دردی

که نه پوشیده توان داشت، نه گفتن یارند


یعلم الله که خیالی ز تنم بیش نماند

بلکه آن نیز خیالی است که می‌پندارند


سعدی! اندازه ندارد که چه شیرین سخنی

باغ طبعت همه مرغان شکر گفتارند


 تا به بستان ضمیرت، گل معنی بشکفت

بلبلان از تو فرو مانده چو بوتیمارند

 

سرو آزاد


سلام،

لحظات بارانی آغازین روزهای اسفند بر شما خوش باد. امروز ۲ دوبیتی از باباطاهر عریان را که جناب شجریان در جریان کنسرت آذر ۱۳۸۴ در مایه دشتی اجرا و در آلبوم ساز خاموش عرضه کرده است، تقدیم می‌کنم:

 


به سر شوق سر کوی تو دیرم

به دل، مهر مه روی تو دیرم

بت من، کعبه من، قبله من

تویی هر سو نظر سوی تو دیرم


کسی که ره به بیدادم بر نی

خبر بر سرو آزادم بر نی

تمام خوبرویان جمع گردند

کسی که یادت از یادم بر نی