حکایت دل

بیان دغدغه‌های ذهنی و نیز معرفی اشعاری که آقای شجریان در اجرای آوازهای خود از آنها استفاده می‌کنند.

حکایت دل

بیان دغدغه‌های ذهنی و نیز معرفی اشعاری که آقای شجریان در اجرای آوازهای خود از آنها استفاده می‌کنند.

سعدی! اندازه ندارد که چه شیرین سخنی

سلام،

در سالهایی که برنامه فخیم موسیقی ایرانی از رادیو پخش می‌شد، جناب شجریان با همنوازی ویولن آقای همایون خرم غزلی بس نغز از حضرت سعدی را در مقام بیداد اجرا کرده است که اینک تقدیم محضرتان می‌کنم:


 پیش رویت دگران، صورت بر دیوارند

نه چنین صورت و معنی که تو داری، دارند


تا گل روی تو دیدم، همه گلها خارند

تا تو را یار گرفتم، همه خلق اغیارند


آن که گویند به عمری شب قدری باشد

مگر آنست که با دوست به پایان آرند


دامن دولت جاوید و گریبان امید

حیف باشد که بگیرند و دگر بگذارند


نه من از دست نگارین تو مجروحم و بس

که به شمشیر غمت، کشته چو من بسیارند


عجب از چشم تو دارم که شبانش تا روز

خواب می‌گیرد و شهری ز غمت بیدارند


بوالعجب واقعه‌ای باشد و مشکل دردی

که نه پوشیده توان داشت، نه گفتن یارند


یعلم الله که خیالی ز تنم بیش نماند

بلکه آن نیز خیالی است که می‌پندارند


سعدی! اندازه ندارد که چه شیرین سخنی

باغ طبعت همه مرغان شکر گفتارند


 تا به بستان ضمیرت، گل معنی بشکفت

بلبلان از تو فرو مانده چو بوتیمارند

 

ای غم بگو با جوانیم چه کردی


سلام،

امیدوارم ایام همه دوستداران به کام باشد. اجازه دهید شعر امروز را به یکی از سروده‌های آقای رضا جنتی عطایی اختصاص دهیم که در سالیان ماضی توسط جناب شجریان در برنامه یک شاخه گل و در سه گاه اجرا شده است. آهنگساز این اجرا آقای همایون خرم بوده اند و ضمن نوازندگی ویولن، آقایان حسن ناهید و فرهنگ شریف نیز همنوازی کرده‌اند. البته در یکی از برنامه های موسیقی ایرانی نیز این ترانه با همنوازی استادان مذکور و اقایان نجاحی، همدانیان و نریمان اجرا شده است.

 

ای غم بگو با جوانیم چه کردی

دارد به دل صد آرزو با جوانیم چه کردی


این چنین رها مرا

در میان صد بلا

تو کردی ای ندیم شبها


بال من چو خسته شد

چون دلم شکسته شد

نشسته‌ام جدا ز دنیا


کنون که من در آتشم

بیا ببین چه می‌کشم

ببین که غم چه کرده با من


در دام هجرانم نهادی و گرفتی جوانیم را

سر در گریبانم روز و شب که آخر فتادم از پا

به کجا بروم که ز روی دلم خجلم


جوانیم، جوانیم، بهار زندگانیم

امید جاودانیم رفتی به کجا

بلای ناتوانیم، سزای مهربانیم

ببین چه شد جوانیم، آخر به خدا


کنون که من در آتشم

بیا ببین چه می‌کشم

ببین که غم چه کرده با من

 

 

 

خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست؟


سلام،

نیایش‌هایتان مقبول درگاه ربوبی باد.

در سالهای دهه ۵۰ شمسی و در برنامه رادیویی برگ سبز ۲۵۸ آقای شجریان با همنوازی ویولن شادروان همایون خرم و سه تار شادروان استاد احمد عبادی غزلی از غزلهای نغز سعدی علیه‌الرحمه را در  سه‌گاه اجرا کرده‌اند که به اعتقاد حقیر جزو آثار به یاد ماندنی اقای شجریان است. به متن این غزل فاخر توجه فرمایید:

 


خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست

طاقت بار فراق، این همه ایامم نیست

 

خالی از ذکر تو عضوی، چه حکایت باشد

سر مویی به غلط، در همه اندامم نیست  **

 

میل آن دانه خالت، نظری بیش نبود

چون بدیدم، ره بیرون شدن از دامم نیست

 

شب بر آنم که مگر روز، نخواهد بودن

بامدادت چو بدیدم، خبر شامم نیست

 

چشم از آن روز که بر کردم و رویت دیدم

به همین دیده سر، دیدن اقوامم نیست  **

 

نازنینا مکن آن جور که کافر نکند

ور جهودی بکنم، بهره در اسلامم نیست  **

 

گو همه شهر به جنگم به درآیند و خلاف

من که در خلوت خاصم، خبر از عامم نیست  **

 

نه به زرق آمده‌ام تا به ملامت بروم

بندگی لازم اگر عزت و اکرامم نیست  **

 

به سراپای تو ای دوست که از دوستیت

خبر از دشمن و اندیشه به دشنامم نیست

 

دوستت دارم اگر لطف کنی ور نکنی

به دو چشم تو که چشم از تو به انعامم نیست

 

سعدیا نامتناسب حیوانی باشد

هر که گوید که دلم هست و دلارامم نیست  **

 

** این ابیات در آواز نیامده است.