سلام،
نسل نیوشنده برنامههای رادیویی یک شاخه گل شاید به خاطر داشته باشند که در یکی از این برنامهها، جناب شجریان با همنوازی مشاهیری چون همایون خرم، حسن ناهید و فرهنگ شریف غزلی از فروغی بسطامی را در سهگاه اجرا کردند که امروز تقدیم محضرتان میکنم. البته این غزل در برنامه موسیقی ایرانی نیز در سهگاه و با همنوازی مجید نجاحی، حسن ناهید، فرهنگ شریف، حسین همدانیان، منصور نریمان هم اجرا شده است:
جانی که خلاص از شب هجران تو کردم
در روز وصال تو به قربان تو کردم
خون بود شرابی که ز مینای تو خوردم
غم بود نشاطی که به دوران تو کردم
آهی است کز آتشکده سینه بر آمد
هر شمع که روشن به شبستان تو کردم
اشکی است که ابر مژه بر دامن من ریخت
هر گوهر غلتان که به دامان تو کردم **
صد بار گزیدم لب افسوس به دندان
هر بار که یاد لب و دندان تو کردم **
دل با همه آشفتگی از عهده بر آمد
هر عهد که با زلف پریشان تو کردم
در حلقه مرغان چمن ولوله انداخت
هر ناله که در صحن گلستان تو کردم
یعقوب نکرد از غم نادیدن یوسف
این گریه که دور از لب خندان تو کردم **
داد از صف عشاق جگر خسته بر آمد
هر گه سخن از صف زده مژگان تو کردم **
تا زلف تو بر طرف بناگوش فرو ریخت
از هر طرفی گوش به فرمان تو کردم **
تا پرده برافکندم از آن صورت زیبا
صاحبنظران را همه حیران تو کردم **
از خواجگی هر دو جهان دست کشیدم
تا بندگی سرو خرامان تو کردم **
دوشینه به من این همه دشنام که دادی
پاداش دعایی است که بر جان تو کردم
زد خنده به خورشید فروزنده فروغی
هر صبح که وصف رخ رخشان تو کردم **
** این ابیات در آواز نیامده است.
سلام،
امیدوارم ایام همه دوستداران به کام باشد. اجازه دهید شعر امروز را به یکی از سرودههای آقای رضا جنتی عطایی اختصاص دهیم که در سالیان ماضی توسط جناب شجریان در برنامه یک شاخه گل و در سه گاه اجرا شده است. آهنگساز این اجرا آقای همایون خرم بوده اند و ضمن نوازندگی ویولن، آقایان حسن ناهید و فرهنگ شریف نیز همنوازی کردهاند. البته در یکی از برنامه های موسیقی ایرانی نیز این ترانه با همنوازی استادان مذکور و اقایان نجاحی، همدانیان و نریمان اجرا شده است.
ای غم بگو با جوانیم چه کردی
دارد به دل صد آرزو با جوانیم چه کردی
این چنین رها مرا
در میان صد بلا
تو کردی ای ندیم شبها
بال من چو خسته شد
چون دلم شکسته شد
نشستهام جدا ز دنیا
کنون که من در آتشم
بیا ببین چه میکشم
ببین که غم چه کرده با من
در دام هجرانم نهادی و گرفتی جوانیم را
سر در گریبانم روز و شب که آخر فتادم از پا
به کجا بروم که ز روی دلم خجلم
جوانیم، جوانیم، بهار زندگانیم
امید جاودانیم رفتی به کجا
بلای ناتوانیم، سزای مهربانیم
ببین چه شد جوانیم، آخر به خدا
کنون که من در آتشم
بیا ببین چه میکشم
ببین که غم چه کرده با من