امروز شعری از مولانا را که استاد شجریان در بیات زند اجرا کرده و در آلبوم در خیال عرضه نمودهاست، تقدیمتان مینمایم.
آمدهام که سرنهم، عشق تو را به سر برم
ور تو بگوئیم که نه، نی شکنم، شکر برم
آمدهام چو عقل و جان، از همه دیدهها نهان
تا سوی جان و دیدگان مشعله نظر برم
آمدهام که ره زنم، بر سر گنج شه زنم
آمدهام که زر برم، زر نبرم خبر برم **
گر شکند دل مرا جان بدهم به دلشکن
گر ز سرم کله برد، من ز میان کمر برم **
آن که ز زخم تیر او کوه شکاف میکند
پیش گشاد تیر او وای اگر سپر برم
گفتهام آفتاب را گر ببری تو تاب خود
تاب تو را چو تب کند، گفت بلی اگر برم **
آن که ز تاب روی او نور صفا به دل کشد
وان که ز جوی حسن او آب سوی جگر برم **
در هوس خیال او همچو خیال گشتهام
وز سر رشک نام او نام رخ قمر برم
اوست نشسته بر نظر، من به کجا نظر کنم
اوست گرفته شهر دل، من به کجا سفر برم
این غزلم جواب آن باده که داشت پیش من
گفت بخور، نمیخوری پیش کس دگر برم **
** این ابیات در آواز نیامده است.
با سلام خوشحال می شوم شما درباره وبلاگ من نظر بدین. وبلاگ من درباره معرفی سایتهای فارسی است.قبلا بخاطر همه چیز ممنونم.
زیبا بود واز این همه سودایی لذت بردم .
به مولانا حیاتم
با تو دمی دوستم
با او همیشه زمانم
از شما به خاطر وبلاگ با صفا تون سپاسگزارم
سلام
اگه امکانش هست فایل صئتی این شعر رو روی وبتون بزارید
مرسی - بای
عالی