سلام،
بیایید یک غزل زیبا از خواجه شیراز را با هم زمزمه کنیم. غزلی که جناب شجریان آن را در بیات ترک اجرا و در آلبوم آستان جانان عرضه کرده است.
راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد
شعری بخوان که با آن رطل گران توان زد
بر آستان جانان گر سر توان نهادن
گلبانگ سربلندی بر آسمان توان زد
قد خمیده ما سهلت نماید اما
بر چشم دشمنان تیر از این کمان توان زد
در خانقه نگنجد اسرار عشقبازی
جام می مغانه هم با مغان توان زد **
درویش را نباشد برگ سرای سلطان
ماییم و کهنه دلقی، کاتش در آن توان زد
اهل نظر، دو عالم در یک نظر ببازند
عشق است و داد اول بر نقد جان توان زد **
عشق و شباب و رندی، مجموعه مراد است
چون جمع شد معانی، گوی بیان توان زد **
شد رهزن سلامت، زلف تو وین عجب نیست
گر راهزن تو باشی، صد کاروان توان زد
حافظ به حق قرآن کز شید و زرق بازآی
باشد که گوی عیشی در این جهان توان زد **
** این ابیات در آواز نیامده است.
سلام همراه مهربون
توی این مدت که نبودم دلم واستون خیلی تنگ شده بود
بالاخره پس از یک ماه انتظار بروز شدیم و چشم به راه اومدنت
منتها این دفعه تصمیم گرفتم زود به زود آپدیت کنم
یادتون نره که به کلبه تنهایی من هر از چند روزی سر بزنی
منتظر همراهی سبز شما هستم
______امضاء : تنهاترین تنهایان
Salam, bahal bood agha haleshoo bordim!