سلام، با اجازه شما، شعر امروز را به غزلی از حضرت حافظ اختصاص میدهیم که جناب شجریان آن را در دستگاه شور اجرا و در آلبوم خلوت گزیده که برگرفته از نام همین غزل است، عرضه کردهاند.
خلوت گزیده را به تماشا چه حاجتست چون کوی دوست هست، به صحرا چه حاجتست
جانا به حاجتی که تو را هست با خدا کآخر دمی بپرس که ما را چه حاجتست
ای پادشاه حسن، خدا را بسوختیم آخر سوال کن که گدا را چه حاجتست
ارباب حاجتیم و زبان سوال نیست در محضر کریم، تمنا چه حاجتست
محتاج قصه نیست گرت قصد خون ماست چون رخت از آن توست، به یغما چه حاجتست
جام جهان نماست ضمیر منیر دوست اظهار احتیاج، خود آنجا چه حاجتست
آن شد که بار منت ملاح بردمی گوهر چو دست داد، به دریا چه حاجتست
ای مدعی برو که مرا با تو کار نیست احباب حاضرند، به اعدا چه حاجتست
ای عاشق گدا، چو لب روحبخش یار میداندت وظیفه، تقاضا چه حاجتست
حافظ تو ختم کن که هنر، خود عیان شود با مدعی، نزاع و محاکا چه حاجتست
محمود
سهشنبه 29 خردادماه سال 1386 ساعت 07:04 ب.ظ