نوبتی هم که باشد نوبت شیخ اجل سعدی است که غزلی بسیار زیبا از او را تقدیم کنم. این غزل را جناب شجریان با همنوایی بیبدیل فرزند خلفش همایون در مایه شوشتری اجرا و در آلبوم فریاد عرضه کرده است. در این اجرا مصرعهای اول توسط همایون و مرعهای دوم توسط استاد زمزمه شده است:
تو را سریست که با ما فرو نمیآید
مرا دلی که صبوری از او نمیآید
کدام دیده به روی تو باز شد همه عمر
که آب دیده به رویش فرو نمیآید
جز این قدر نتوان گفت بر جمال تو عیب
که مهربانی از آن طبع و خو نمیآید
چه جور کز خم چوگان زلف مشکینت
بر اوفتاده مسکین چو گو نمیآید **
اگر هزار گزند آید از تو بر دل ریش
بد از منست که گویم نکو نمیآید **
گر از حدیث تو کوته کنم زبان امید
که هیچ حاصل از این گفتگو نمیآید **
گمان برند که در عود سوز سینه من
بمرد آتش معنی که بو نمیآید **
چه عاشق است که فریاد دردناکش نیست
چه مجلس است کزو های و هو نمیآید
بشیر بود مگر شور عشق، سعدی را
که پیر گشت و تغیر در او نمیآید
** این ابیات در آواز نیامده است.
، امشب آخرین شب ماه و آخرین شب جمعه ی این ماه است. خیلی ها در این ماه ارتباط دائمی با خدا داشتند. خیلی ها هم حتی اگر نتوانستند روزه بگیرند ولی نگاه و کلام عاشقانه ای بین آنها و خدا رد و بدل شده است. همه ی اینها فضای عمومی ماه رمضان را معنوی کرده بود. شاید روزهای اول ماه رمضان سخت بود ولی روزهای پایانی حتماً با حسرت همراه است. در بین دعاها امام صادق یک جا میگوید: خدایا چشمت را از من برندار ولی به من همیشه نگاه مهربانانه داشته باش. هر چه گناهم سنگین باشد ولی تحمل نگاه غضب آلودت را ندارم. من خدا را دوست دارم. در دعای ابو حمزه هم امام سجاد میگوید: خدایا درسته خیلی گناه و معصیت می کنم ولی خودت میدانی به قصد لجبازی با تو گناه نمی کنم. پس خدایا لاتذکرنی بخطیئتی، یعنی خودم از همه ی گناهانم شرمنده ام، تو هی گناهانم را به یادم نیار و هی آنها را یادآوری نکن. این ماه پر معنویت در حال وداع کردن است. کاش آخرین رمضانمان نباشد. از خدا میخواهیم به همه ی ما توفیق دوباره با خودش بودن را نصیب کند. عید فطرتان هم – هر روزی که بود – مبارک باشد. اعمالتان قبول حق و لبخند مهربانانه ی خدا بدرقه ی زندگی پر لذتتان باد. آمین!