حکایت دل

بیان دغدغه‌های ذهنی و نیز معرفی اشعاری که آقای شجریان در اجرای آوازهای خود از آنها استفاده می‌کنند.

حکایت دل

بیان دغدغه‌های ذهنی و نیز معرفی اشعاری که آقای شجریان در اجرای آوازهای خود از آنها استفاده می‌کنند.

غم عشق

سلام،

در سال ۱۳۷۶ کنسرتی از طرف جناب شجریان برگزار شد و محصول آن در آلبومی با نام معمای هستی عرضه شد که یکی از غزلهای حضرت حافظ در دستگاه شور در آن زمزمه شده است. تقدیم به شما:

 

مرا می‌بینی و هر دم زیادت می‌کنی دردم

تو را می‌بینم و میلم، زیادت می‌شود هر دم

 

به سامانم نمی‌پرسی، نمی‌دانم چه سر داری

به درمانم نمی‌کوشی، نمی‌دانی مگر دردم

 

نه راهست این که بگذاری مرا در خاک و بگریزی

گذاری آر و بازم پرس تا خاک رهت گردم

 

ندارم دستت از دامن، بجز در خاک و آن دم هم

که بر خاکم روان گردی، به گرد دامنت گردم

 

فرو رفت از غم عشقت دمم، دم می‌دهی تا کی

دمار از من برآوردی، نمی‌گویی برآوردم

 

شبی دل را به تاریکی ز زلفت باز می‌جستم

رخت می‌دیدم و جامی هلالی باز می‌خوردم  **

 

کشیدم در برت ناگاه و شد در تاب گیسویت

نهادم بر لبت لب را و جان و دل فدا کردم  **

 

تو خوش می‌باش با حافظ، برو گو خصم جان می‌ده

چو گرمی از تو می‌بینم، چه باک از خصم دم‌سردم  **

 

** این ابیات در آواز نیامده است.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد