در میان غزلسرایان ایران، نام فخرالدین عراقی بیشتر برای سرودن غزلهای عاشقانه معروف است. امروز غزلی از همو را که توسط جناب شجریان در دستگاه همایون اجرا و در آلبوم همایونمثنوی عرضه شده است، تقدیم میکنم:
بود آیا که خرامان ز درم بازآیی
گره از کار فروبسته ما بگشایی
نظری کن که به جان آمدم از دلتنگی
گذری کن که خیالی شدم از تنهایی
گفته بودی که بیایم، چو به جان آیی تو
من به جان آمدم، اینک تو چرا مینایی
بس که سودای سر زلف تو پختم به خیال
عاقبت چون سر زلف تو شدم سودایی
همه عالم به تو میبینم و این نیست عجب
به که بینم که تویی چشم مرا بینایی
پیش از این گر دگری در دل من میگنجید
جز تو را نیست کنون در دل من گنجایی
جز تو اندر نظرم هیچ کسی میناید
وین عجبتر که تو خود، روی به کس بنمایی
گفتی از لب بدهم، کام عراقی روزی
وقت آنست که آن وعده وفا فرمایی
پیش ازآمدن تو آبی آرام اجازه جاری شدن را ندارد
شقایق عاشق عید است و منتظر
آسمان غمگین است و چشم براه
پیش از آمدن تو قلبها بی ستاره و تنها....
غروب بی افق و سپیده دم بی نور....
فاصله ها مبهم و رویاها حقیقتی تلخ...
عشق احساسی غریب است وبهار بی مفهوم و پوچ.
پیش از تو چشمها در حسرت یک نگاه عاشقانه
وچراغ ساحل آسودگی ها در بی کرانی دریا ناپدید
پیش از تو نیازمند چیزی بودم که باورش کنم
و تو در راهی آرام و بی وقفه
اکنون به برکت آمدن توست...
که معنای واقعی شکفتن عشق را درک میکنم
نشسته ام به انتظاری شیرین تر از هر شاخه نباتی . همین
این شعر رو اگه اشتباه نکنم جای دیگه هم توی آواز اجرا کرده ، درست خاطرم نیست
شعر قشنگیه
این شعر رو روی یکی از پوسترهای تبلیغاتی مهندس موسوی نوشته بود
((گفته بودی که بیایم چو به جان آیی تو ....من به جان آمدم اینک......))
و حال ....
تو کجایی که بیایی؟...