سلام،
شاید شما هم با من همعقیده باشید که برخی شاعران این سرزمین در گمنامی یا کم آشنایی ما مردمان فراموش شده اند در حالی که اشعار بسیار نغزی دارند و باید روزگار بگذرد تا مناسبتی پیش آید و به واسطه طرح یکی از آثارشان مورد توجه قرار گیرند.
از جمله این شعرا، صفای اصفهانی است که یکی از اشعارش به واسطه اجرای چند تن از خوانندگان کشور آشنای ذهن مردمان شده است و من امروز متن کامل آن را تقدیمتان میکنم. این شعر را جناب شجریان یک بار در برنامه گلهای تازه ۱۷۶ و دیگر بار در آلبوم پیام نسیم عرضه نموده است و اجرای هر دو در دستگاه ابوعطا بوده است.
دل بردی از من به یغما، ای ترک غارتگر من
دیدی چه آوردی ای دوست، از دست دل بر سر من
عشق تو در دل نهان شد، دل زار و تن، ناتوان شد
رفتی چو تیر و کمان شد، از بار غم پیکر من
میسوزم از اشتیاقت، در آتشم از فراقت
کانون من، سینه من، سودای من، آذر من
من مست صهبای باقی، زان ساتکین رواقی
فکر تو در بزم ساقی، ذکر تو رامشگر من **
دل در تف عشق افروخت، گردون لباس سیه دوخت
از آتش آه من سوخت، در آسمان اختر من **
گبر و مسلمان خجل شد، دل فتنه آب و گل شد
صد رخنه در ملک دل شد، ز اندیشه کافر من **
شکرانه کز عشق مستم، میخواره و میپرستم
آموخت درس الستم، استاد دانشور من **
در عشق، سلطان بختم، در باغ دولت، درختم
خاکستر فقر تختم، خاک فنا افسر من **
اول دلم را صفا داد، آیینهام را جلا داد
آخر به باد فنا داد، عشق تو خاکستر من
تا چند در های و هویی، ای کوس منصوری دل
ترسم که ریزد بر خاک، خون تو در محضر من **
بار غم عشق او را گردون نیارد تحمل
چون میتواند کشیدن این پیکر لاغر من
دلم دم ز سر صفا زد، کوس تو بر بام ما زد
سلطان دولت لوا زد، از فقر در کشور من **
** این ابیات در آوازها نیامده است.
سلام دوست من
برات امکان داره که نظرت رو در مورد متن های وبلاگ ذیل بدونم؟
پیشاپیش ممنون از زمانت
www.seeyourinside.blogsky.com