سلام،
در کنسرت معروف همنوا با بم جناب شجریان یکی از غزلهای زیبای آقای هوشنگ ابتهاج (سایه) را در حضور ایشان در بیات کرد اجرا کردند که شاید بیش از مابقی اشعار اجرا شده در این کنسرت با موضوع آن که همانا گرامیداشت خاطره قربانیان زلزله بم بود ارتباط داشت:
برسان باده که غم روی نمود ای ساقی
این شبیخون بلا باز چه بود ای ساقی
حالیا عکس دل ماست در آیینه جام
تا چه رنگ آورد این چرخ کبود ای ساقی
دیدی آن یار که بستیم صد امید در او
چون به خون دل ما دست گشود ای ساقی **
تیره شد آتش یزدانی ما از دم دیو
گرچه در چشم خود انداخته دود ای ساقی **
تشنه خون زمین است فلک این مه نو
کهنه داسیست که بس کشته درود ای ساقی
منتی نیست اگر روز و شبی پیشم داد
چه ازو کاست و بر من چه فزود ای ساقی **
بس که شستیم به خوناب جگر، جامه جان
نه ازو تار به جا ماند و نه پود ای ساقی
حق به دست دل من بود که در معبد عشق
سر به غیر تو نیاورد فرود ای ساقی
این لب و جام، پی گردش می ساختهاند
ورنه بی می و لب و جام چه سود ای ساقی **
دم فروبند که چون سایه در این خلوت غم
با کسم نیست سر گفت و شنود ای ساقی
** این ابیات در آواز نیامده است.
ممنون
خیلی زیبا بود
آوازهای استاد شجریان همیشه عالیه