حکایت دل

بیان دغدغه‌های ذهنی و نیز معرفی اشعاری که آقای شجریان در اجرای آوازهای خود از آنها استفاده می‌کنند.

حکایت دل

بیان دغدغه‌های ذهنی و نیز معرفی اشعاری که آقای شجریان در اجرای آوازهای خود از آنها استفاده می‌کنند.

بزمگاه آزادی

سلام،

در سال ۱۳۵۸ که هنوز بارقه‌های امید برای داشتن روزهای پرثمر و کشوری آزاد و بی‌بدیل و نیز جامعه‌ای پیشرفته در دل مردمان می‌درخشید، آقای شجریان به همراه گروهی از نوازندگان بنام، کنسرتی در دانشگاه ملی آن زمان ترتیب دادند و اولین آوازی که در آن کنسرت اجرا شد، شعر زیبای جناب ابتهاج (سایه) بود که در دستگاه ماهور به زیبایی عرضه شد. این کنسرت بعدها در قالب آلبوم سپیده به بازار آمد و به خاطر اشعار حماسیش معمولا در موعد انتخابات و... از رسانه‌ها پخش می شود. البته بجز شعری که امروز تقدیم می‌کنم. چون این شعر سالهاست که نباید به گوش ما بخورد وگرنه ممکن است پررو بشویم. خدا این جناب سایه را طول عمر بدهد، گویی در زمان سرودن این شعر آینده را می‌دیده است. لطفا این شعر را در حال و هوای سال ۵۸ بخوانید:

 

زمانه قرعه نو می زند به نام شما

خوشا شما که جهان می رود به کام شما

 

در این هوا چه نفسها پر آتش است و خوش است

که بوی خون دل ماست در مشام شما

 

تنور سینه سوزان ما به یاد آرید

کز آتش دل ما پخته گشت خام شما

 

فروغ گوهری از گنج‌خانه دل ماست

چراغ صبح که بر می‌دمد ز بام شما

 

ز صدق آینه کردار صبح خیزان بود

که نقش طلعت خورشید یافت، شام شما

 

زمان به دست شما می‌دهد زمام مراد

از آن که هست به دست خرد، زمام شما

 

همای اوج سعادت که می‌گریخت ز خاک

شد از امان زمین، دانه‌چین دام شما

 

به زیر ران طلب، زین کنید اسب مراد

که چون سمند زمین شد سپهر، رام شما

 

به شعر سایه در این بزمگاه آزادی

طرب کنید که پرنوش باد جام شما

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد