سلام بر دوستان و همراهان
در آستان یلدای گرامی امیدوارم روزان و شبان شما به نیکی و تندرستی سپری شود.
این یادداشت را به شعری از لسان الغیب اختصاص میدهم که جناب شجریان با همنوازی ویولن مرحوم بدیعی در برنامه گلهای تازه ١۵۶ و در افشاری اجرا کرده است:
جان بی جمال جانان، میل جهان ندارد
هرکس که این ندارد، حقا که آن ندارد
با هیچ کس نشانی زان دلستان ندیدم
یا من خبر ندارم یا او نشان ندارد
هر شبنمی در این ره، صد بحر آتشین است
دردا که این معما شرح و بیان ندارد
سرمنزل فراغت نتوان ز دست دادن
ای ساربان فروکش، کاین ره کران ندارد
چنگ خمیده قامت، میخواندت به عشرت
بشنو که پند پیران، هیچت زیان ندارد
ای دل طریق رندی از محتسب بیاموز
مست است و در حق او کس این گمان ندارد **
احوال گنج قارون، ایام داد بر باد
در گوش دل فرو کن تا زر نهان ندارد
گر خود رقیب شمع است، اسرار از او بپوشان
کآن شوخ سر بریده، بند زبان ندارد **
کس در جهان ندارد یک بنده همچو حافظ
زیرا که چون تو شاهی کس در جهان ندارد **
** این ابیات در آواز نیامده است.
سلام ممنون از مطلب عالیتون
واقعا زیباست