سلام، وقت به خیر. امیدوارم بهارانی که از راه رسیده پیام آور پیروزیهای ایرانیان و تندرستی کامل خسرو آواز ایران باشد. اجازه دهید اولین یادداشت سال جدید را به استاد سخن، سعدی اختصاص دهیم و غزلی ناب از حضرتش را که جناب شجریان در بیات زند و در جریان کنسرت آذر ١٣٨٤ در تهران اجرا کرده اند، تقدیم کنم. این اثر در آلبوم سرود مهر عرضه شده و اجرای آن، با همنوازی حسین علیزاده، کیهان کلهر و همایون شجریان قرین بوده است.
دو چشم مست میگونت ببرد آرام هشیاران
دو خواب آلوده بربودند، عقل از دست بیداران
نصیحت گوی را از من بگو ای خواجه دم در کش
چو سیل از سر گذشت آن را چه میترسانی از باران **
گر آن ساقی که مستان راست، هشیاران بدیدندی
ز توبه، توبه کردندی چو من بر دست خماران **
گرم با صالحان بیدوست فردا در بهشت آرند
همان بهتر که در دوزخ کنندم با گنهکاران **
چه بوی است این که عقل از من ببرد و صبر و هشیاری
ندانم باغ فردوس است یا بازار عطاران **
تو با این مردم کوتهنظر در چاه کنعانی
به مصر آ، تا پدید آیند یوسف را خریداران **
الا ای باد شبگیری بگوی آن ماه مجلس را
تو آزادی و خلقی در غم رویت گرفتاران
گر آن عیار شهرآشوب روزی حال من پرسد
بگو خوابش نمیگیرد به شب از دست عیاران
گرت باری گذر باشد نگه با جانب ما کن
نپندارم که بد باشد جزای خوب کرداران **
کسان گویند چون سعدی جفا دیدی تحمل کن
رها کن تا بمیرم بر سر کوی وفاداران **
** این ابیات در آواز نیامده است.
سلام،
در کنسرت آذر ۱۳۸۴ استاد شجریان در تهران که با همنوازی کیهان کلهر، حسین علیزاده و همایون شجریان همراه بود، ایشان تصنیفی قدیمی را اجرا کردند که حاوی ۲ دوبیتی منسوب به فروغی بسطامی و لسان الغیب بود. این اشعار در بیات زند اجرا و در آلبوم سرود مهر عرضه شده است. ناگفته نماند این تصنیف به همین صورت در سال 1376 و در کنسرت معمای هستی با همنوازی محمدرضا لطفی، عبدالنقی افشارنیا و همایون شجریان اجرا شده است.
دوبیتی منسوب به فروغی بسطامی:
ای سلسله مو دستی بر طره پر خم زن
یک سلسله مو بگشا، صد سلسله بر هم زن
خواهی که شود کشته از هر طرفی فوجی
جانا صف مژگان را یک مرتبه بر هم زن
دوبیتی منسوب به حافظ:
یا رب به که شاید گفت این نکته که در عالم
رخساره به کس ننمود آن شاهد هرجایی
ای درد توام درمان در بستر ناکامی
ای یاد توام مونس در گوشه تنهایی
سلام،
شعر امروز ما، غزلی معروف از لسان الغیب است که عموم نیوشندگانش آن را با صدای جادویی شهرام ناظری در آلبوم گل صد برگ، به خاطر میآورند. اما دریغ که این غزل را جناب شجریان در اوایل دهه ۱۳۵۰ خورشیدی و در برنامه رادیویی برگ سبز ۲۴۲ در دستگاه بیات زند با همنوازی سه تار استاد احمد عبادی و ویولن استاد حبیب بدیعی اجرا کرده است که چندان در خاطرهها نمانده است:
ما درس سحر در ره میخانه نهادیم
محصول دعا در ره جانانه نهادیم
سلطان ازل، گنج غم عشق به ما داد
تا روی در این منزل ویرانه نهادیم
در خرقه صد زاهد عاقل زند آتش
این داغ که ما بر دل دیوانه نهادیم
در دل ندهم ره، پس از این مهر بتان را
مهر لب او بر در این خانه نهادیم
آن بوسه که زاهد ز پیش داد به ما دست
از روی صفا بر لب جانانه نهادیم
در خرقه از این بیش منافق نتوان بود
بنیاد از این شیوه رندانه نهادیم **
چون میرود این کشتی سرگشته که آخر
جان بر سر آن گوهر یکدانه نهادیم **
المنه للله که چو ما بی دل و دین بود
آن را که لقب، عاقل و فرزانه نهادیم **
قانع به خیالی ز تو بودیم چو حافظ
یا رب چه گدا همت و بیگانه نهادیم **
** این ابیات در آواز نیامده است.
سلام،
آرزومند بهترین لحظهها برای دوستداران گنجینههای ادب و هنر پارسی هستم. اجازه دهید شعر امروز را از آلبوم سرود مهر تقدیم کنم که محصولی است از مجموعه کنسرت آذر ۱۳۸۴ استاد شجریان و همراهانشان در تهران. این شعر از سرودههای استاد سخن، سعدی است که در بیات زند با همنوازی آقایان علیزاده، کلهر و همایون شجریان اجرا شده است.
دلم تا عشقباز آمد، در او جز غم نمیبینم
دل بی غم کجا جویم، که در عالم نمیبینم
دمی با همدمی خرم ز جانم بر نمیآید
دمم با جان برآید چون که یک همدم نمیبینم
مرا رازیست اندر دل، به خون دیده پروردم
ولیکن با که گویم راز، چون محرم نمیبینم
قناعت میکنم با درد، چون درمان نمییابم
تحمل میکنم با زخم، چون مرهم نمیبینم
خوشا و خرما آن دل که هست از عشق، بیگانه
که من تا آشنا گشتم، دل خرم نمیبینم
نم چشم، آبروی من ببرد از بس که میگریم
چرا گریم کز آن حاصل، برون از نم نمیبینم **
کنون دم در کش ای سعدی که کار از دست بیرون شد
به امید دمی با دوست وان دم هم نمیبینم
** این بیت در آواز نیامده است.
سلام،
در آستانه سال جدید و در حال و هوای برآمدن بهار شعر امروز را اختصاص میدهم به غزلی از حضرت حافظ که جناب شجریان آن را در آلبوم دل مجنون عرضه کردهاند. البته این آواز در کنسرت تاجیکستان در سال ۱۳۶۹ نیز ارائه شده است. و هر دو آواز در بیات زند اجرا شدهاند.
ناگهان پرده بر انداختهای، یعنی چه
مست از خانه برون تاختهای، یعنی چه
زلف در دست صبا گوش به فرمان رقیب
این چنین با همه در ساختهای، یعنی چه
شاه خوبانی و منظور گدایان شدهای
قدر این مرتبه، نشناختهای، یعنی چه
نه سر زلف خود اول تو به دستم دادی
بازم از پای در انداختهای، یعنی چه **
سخنت رمز دهان گفت و کمر، سر میان
وز میان تیغ به ما آختهای، یعنی چه
هر کس از مهره مهر تو به نقشی مشغول
عاقبت با همه کج باختهای، یعنی چه **
حافظا در دل تنگت چو فرود آید یار
خانه از غیر نپرداختهای، یعنی چه **
** این ابیات در آوازها نیامده است.