سلام،
اوقاتتان در این ساعات بارانی به نیکی.
اجازه دهید امروز تصنیفی از روانشاد استاد شجریان تقدیم محضرتان کنم که شاعر آن خانم آذر صراف پور است و به گمانم تنها سرودهای از اوست که در زمزمههای جناب شجریان تاکنون شنیده شده. آهنگساز این تصنیف که در دشتی اجرا شده جناب سلیم فرزان است:
ای که دور از تو چون مرغ پر شکستهام
بی تو در باغ غم منتظر نشستهام
مینویسم امشب از صفای دل
نامهای پر آرزو برای تو
که به دیدنم بیا
دور از این بهانهها
تو طنین شعر عاشقانهای
همچو روح شادی زمانهای
تو بیا که بشکفد به لبم ترانهای
چه شود گر بدهی جواب نامه مرا
بنویسی دو سه جمله با کلام بی ریا
که در آنجا ز خیال من نمیشوی رها
پس از این هم نفریبد عشق دیگری تو را
سلام، اوقاتتان به نیکی و تندرستی
مدتهاست که از باباطاهر یادی نکردهایم. پس اجازت دهید که شعر امروز را اختصاص به همو دهیم. 3 دوبیتی که شادروان جناب شجریان آنها را در کنسرت پاییز 1387 تهران با همنوازی گروه شهناز اجرا و در آلبوم مرغ خوشخوان عرضه نمودهاند. و بر سیاق اغلب دوبیتیهای باباطاهر در دشتستانی اجرا شدهاند:
پسندی خوار و زارم تا کی و چند
پریشان روزگارم تا کی و چند
ز دوشم باری ار باری نگیری
کری سربار بار تا کی و چند
غم درد دل ما بی حسابه
خدا دونه که مرغ دل کبابه
بنازم دست و بازوی تو صیاد
اگه قتلم کری والله ثوابه
غمم غم بی و غمخوار دلم غم
غمم هم مونس و هم یار و همدم
غمم نهله که مو تنها نشینم
مریزا بارک الله مرحبا غم
سلام، وقت به خیر
روزان و شبانتان در این ورطه بیتدبیری دولتیان و جفای روزگاران تار مباد.
دوستداران استاد شجریان به خاطر دارند که فیلم سینمایی دلشدگان، شاهکار مرحوم علی حاتمی به بهانه بزرگداشت باربد و با صدای جاودانی استاد شجریان ساخته شد. امروز کلامی از مرحوم علی حاتمی را که جناب شجریان آن را در دشتی اجرا کرده و در فیلم فخیم دلشدگان به نمایش درآمد و سپس در آلبوم دلشدگان نیز ارائه شده است، تقدیم میکنم:
گلچهره مپرس
آن نغمهسرا از تو چرا جدا شد
گلچهره مپرس
پروانه تو بی تو کجا رها شد
مرنجان دلت را
رها کن غمت را
رها کن
مخور غم نگارا
گلچهره بریز
تا خون من بلبل نغمه زن را
سلام، اوقاتتان به خیر و خرمی
اجازه دهید امروز غزلی از حضرت سعدی را تقدیمتان کنم که جناب شجریان آن را با همکاری گروه شهناز در دستگاه همایون اجرا و در آلبوم رندان مست عرضه داشتهاند. ناگفته نماند این غزل در برنامه گلهای تازه 102 نیز در دشتی اجرا شده است.
تو را نادیدن ما غم نباشد
که در خیلت به از ما کم نباشد
من از دست تو در عالم نهم روی
ولیکن چون تو در عالم نباشد
عجب گر در چمن بر پای خیزی
که سرو راست پیشت خم نباشد **
مبادا در جهان، دلتنگ رویی
که رویت بیند و خرم نباشد
من اول روز دانستم که این عهد
که با من میکنی محکم نباشد
که دانستم که هرگز سازگاری
پری را با بنی آدم نباشد **
مکن یارا، دلم مجروح مگذار
که هیچم در جهان مرهم نباشد
بیا تا جان شیرین در تو ریزم
که بخل و دوستی با هم نباشد **
نخواهم بی تو یک دم زندگانی
که طیب عیش بی همدم نباشد **
نظر گویند سعدی با که داری
که غم با یار گفتن غم نباشد **
حدیث دوست با دشمن نگویم
که هرگز مدعی محرم نباشد **
** این ابیات در آواز نیامده است.
سلام، اوقاتتان به خیر و نیکی باد.
شعر امروز به یکی از سرودههای رهی معیری اختصاص دارد. این شعر که آهنگساز آن شادروان حسین یاحقی است، توسط جناب استاد شجریان در دشتی اجرا و در آلبوم آه باران عرضه شده است:
دیدی ای مه که ناگه رمیدی و رفتی
پیوند الفت بریدی و رفتی
گرچه خواری به یاری کشیدم و دیدم
دامن ز دستم کشیدی و رفتی
بس نالهها کردم به امیدی که رحم آری
به فریاد من ای گل
فریاد از دل تو
کز جفا فریاد من نشنیدی و رفتی
جانا گرچه بردی از یادم
جان در کوی عاشقی دادم
ز پا فکندی
به سر دویدم، گوهر فشاندم
به اشک من خندیدی و رفتی
ساقی بده آن می را
مطرب بزن آن نی را
که پای لاله، پیاله خوش باشد
دل اسیران به ناله خوش باشد
علاج محنت به جز می نیست
به غیر نالیدن نی نیست