حکایت دل

بیان دغدغه‌های ذهنی و نیز معرفی اشعاری که آقای شجریان در اجرای آوازهای خود از آنها استفاده می‌کنند.

حکایت دل

بیان دغدغه‌های ذهنی و نیز معرفی اشعاری که آقای شجریان در اجرای آوازهای خود از آنها استفاده می‌کنند.

سودای دل

سلام بر یاران و همراهان گرامی

در میانه ایام دی‌جور، شعری از حضرت مولانا جلال‌الدین بلخی را تقدیم می‌کنم که شادروان جناب شجریان آن را در دستگاه شور گوشه ابوعطا با همنوازی گروه شهناز در کنسرت پاییز 1387 تهران اجرا و در آلبوم مرغ خوشخوان عرضه نموده است.

 

رفت عمرم بر سر سودای دل

وز غم دل نیستم پروای دل

 

دل به قصد جان من برخاسته

من نشسته تا چه باشد رای دل

 

دل ز حلقه دین گریزد زآنکه هست

حلقه زلفین خوبان جای دل **

 

گرد او گردم که دل را گرد کرد

کو رسد فریادم از غوغای دل **

 

خواب شب بر چشم خود کردم حرام

تا ببینم صبحدم سیمای دل **

 

قد من همچون کمان شد از رکوع

تا ببینم قامت و بالای دل **

 

آن جهان یک تابش از خورشید دل

وین جهان یک قطره از دریای دل **

 

لب ببند ایرا به گردون می‌رسد

بی زبان هیهای دل، هیهای دل

 

** این ابیات در آواز نیامده است.

پریشان‌روزگار

 

سلام، اوقاتتان به نیکی و تندرستی

مدت‌هاست که از باباطاهر یادی نکرده‌ایم. پس اجازت دهید که شعر امروز را اختصاص به همو دهیم. 3 دوبیتی که شادروان جناب شجریان آن‌ها را در کنسرت پاییز 1387 تهران با همنوازی گروه شهناز اجرا و در آلبوم  مرغ خوشخوان عرضه نموده‌اند. و بر سیاق اغلب دوبیتی‌های باباطاهر در دشتستانی اجرا شده‌اند:

 

پسندی خوار و زارم تا کی و چند

پریشان روزگارم تا کی و چند

ز دوشم باری ار باری نگیری

کری سربار بار تا کی و چند

 

غم درد دل ما بی حسابه

خدا دونه که مرغ دل کبابه

بنازم دست و بازوی تو صیاد

اگه قتلم کری والله ثوابه

 

غمم غم بی و غمخوار دلم غم

غمم هم مونس و هم یار و همدم

غمم نهله که مو تنها نشینم

مریزا بارک الله مرحبا غم