حکایت دل

بیان دغدغه‌های ذهنی و نیز معرفی اشعاری که آقای شجریان در اجرای آوازهای خود از آنها استفاده می‌کنند.

حکایت دل

بیان دغدغه‌های ذهنی و نیز معرفی اشعاری که آقای شجریان در اجرای آوازهای خود از آنها استفاده می‌کنند.

با دل خونین لب خندان بیار

سلام و ایام به کام،

دوستداران موسیقی اصیل و البته همانانی که بیش از 55 بهار از عمر گرامی را پشت سر گذارده‌اند، نیک به یاد می‌آورند که در برنامه فاخر گلهای تازه رادیو در سالهای پیش از انقلاب، موسیقی اصیل ایرانی از جایگاهی بس والا برخوردار بود. با گرامیداشت همه دست اندر کاران آن برنامه، اجازه دهید امروز شعری از جناب هوشنگ ابتهاج (سایه) را که توسط جناب شجریان در سه‌گاه اجرا شده و از برنامه گلهای تازه ١٠٧ پخش شده است، تقدیمتان کنم. نی استاد حسن ناهید، سنتور استاد فرامرز پایور، تمبک شادروان محمد اسماعیلی و ویولن مرحوم بدیعی همنوای این اجرا بوده‌اند. ناگفته نماند که همین اجرا در آلبوم دیلمان نیز عرضه شده است:

 

من همان نایم که گر خوش بشنوی

شرح دردم با تو گوید مثنوی

 

با لب دمساز خود جفت آمدم

گفتنی، بشنو که در گفت آمدم **

 

من همان جامم که گفت آن غمگسار

با دل خونین لب خندان بیار

 

من خمش کردم خروش چنگ را

گرچه صد زخم است این دلتنگ را

 

من همان عشقم که در فرهاد بود

او نمی‌دانست و خود را می‌ستود

 

من همی کندم نه تیشه، کوه را

عشق شیرین می‌کند اندوه را

 

در رخ لیلی نمودم خویش را

سوختم مجنون خام اندیش را

 

می‌گریست او در دلش با درد دوست

او گمان می‌کرد اشک چشم اوست

 

گر جهان از عشق، سرگشته است و مست

جان مست عشق بر من عاشق است **

 

ناز اینجا می‌نهد روی نیاز

گر دلی داری بیا اینجا بباز **


** این ابیات در آواز نیامده است.

ای غم بگو با جوانیم چه کردی


سلام،

امیدوارم ایام همه دوستداران به کام باشد. اجازه دهید شعر امروز را به یکی از سروده‌های آقای رضا جنتی عطایی اختصاص دهیم که در سالیان ماضی توسط جناب شجریان در برنامه یک شاخه گل و در سه گاه اجرا شده است. آهنگساز این اجرا آقای همایون خرم بوده اند و ضمن نوازندگی ویولن، آقایان حسن ناهید و فرهنگ شریف نیز همنوازی کرده‌اند. البته در یکی از برنامه های موسیقی ایرانی نیز این ترانه با همنوازی استادان مذکور و اقایان نجاحی، همدانیان و نریمان اجرا شده است.

 

ای غم بگو با جوانیم چه کردی

دارد به دل صد آرزو با جوانیم چه کردی


این چنین رها مرا

در میان صد بلا

تو کردی ای ندیم شبها


بال من چو خسته شد

چون دلم شکسته شد

نشسته‌ام جدا ز دنیا


کنون که من در آتشم

بیا ببین چه می‌کشم

ببین که غم چه کرده با من


در دام هجرانم نهادی و گرفتی جوانیم را

سر در گریبانم روز و شب که آخر فتادم از پا

به کجا بروم که ز روی دلم خجلم


جوانیم، جوانیم، بهار زندگانیم

امید جاودانیم رفتی به کجا

بلای ناتوانیم، سزای مهربانیم

ببین چه شد جوانیم، آخر به خدا


کنون که من در آتشم

بیا ببین چه می‌کشم

ببین که غم چه کرده با من

 

 

 

مقام صبر


سلام،

در سال ۱۳۷۱، جناب شجریان و گروه همراهش کنسرتی را در آمریکا برگزار کردند که بخشی از آثارش، در آلبومهای ایشان عرضه شد. لیکن یکی از آثار اجرا شده در این کنسرت، غزلی از لسان‌الغیب بود که در هیچ آلبومی منتشر نشده است. این آواز که در سه‌گاه اجرا شده و با همنوازی نی آقای عندلیبی، تار آقای پیرنیاکان و تمبک همایون شجریان همراه بوده را تقدیم محضرتان می‌کنم. خاطرنشان می‌کنم این غزل را استاد یک بار به طور خصوصی با تارنوازی استاد پیرنیاکان و دیگر بار در برنامه گلهای تازه 123 در دستگاه همایون و با همنوازی تار استاد هوشنگ ظریف؛ تمبک استاد محمد اسماعیلی و نی استاد حسن ناهید نیز اجرا کرده‌اند. آهنگساز برنامه گلها استاد همایون خرم و تنظیم آن بر عهده استاد فرامرز پایور بوده است:

 

ترسم که اشک در غم ما پرده در شود

وین راز سر به مهر، به عالم سمر شود

 

گویند سنگ، لعل شود در مقام صبر

آری شود ولیک به خون جگر شود

 

خواهم شدن به میکده، گریان و دادخواه

کز دست غم، خلاص من آنجا مگر شود

 

از هر کرانه تیر دعا کرده ام روان

باشد کز آن میانه یکی کارگر شود

 

ای جان، حدیث ما بر دلدار بازگو

لیکن چنان مگو که صبا را خبر شود

 

از کیمیای مهر تو زر گشت روی من

آری به یمن لطف شما خاک، زر شود

 

در تنگنای حیرتم از نخوت رقیب

یارب مباد آن که گدا معتبر شود

 

بس نکته غیر حسن بباید که تا کسی

مقبول طبع مردم صاحب نظر شود**

 

این سرکشی که کنگره کاخ وصل راست

سرها بر آستانه او، خاک در شود**

 

حافظ چو نافه سر زلفش به دست توست

دم درکش ار نه باد صبا را خبر شود

 

** این ابیات در آواز نیامده است.

 

 

شب وصل


سلام،

فرا آمدن سال جدید میلادی را به هموطنان مسیحی تبریک عرض می‌کنم. دوستداران آثار جناب شجریان نیک به خاطر دارند که ایشان در دو آلبوم آهنگ وفا و شب وصل تصنیفی از شادروان ملک‌الشعرای بهار را در سه‌گاه زمزمه کرده است که امروز تقدیم محضرتان می‌کنم. این تصنیف  یک بار در جریان کنسرت یونسکو در سال 1378 که به مناسبت اهدای جایزه پیکاسو به استاد شجریان برگزار شد، با همنوازی کمانچه سعید فرجپوری، تمبک همایون شجریان، تار بهروز همتی و عود محمد فیروزی اجرا شده است و بار دیگر در آلبوم آهنگ وفا با همخوانی شایسته همایون شجریان قرین شده است:

 

به شب وصلت، دیوانه شدم

به شمع رویت، پروانه شدم

 

به مه روی تو، من حیران و ماتم

ز غم عشق تو شد، صبر و ثباتم

 

به حال من نگر، زار و نزارم

 

شیدای توام، تاج سرم بیا به سرم

رسوای توام، چشم ترم بنشین به برم

 

عاشقم کردی، دلم را بردی

به زلف سر کجت، گمشده دلم

 

به ماه عارضت حل کن مشکلم

عاشقی و مستی

سلام،

موسیقیدانان و ردیف شناسان، معتقدند که دستگاه سه‌گاه در موسیقی ایرانی جایگاه باعظمتی دارد و برای بیان احساس آدمی که از خدا دور شده است و قصد توبه دارد و از فراق یار غمگین است، زبان بسیار گویایی است. این مقدمه کوتاه را از آن رو گفتم که قصد دارم در این یادداشت، غزلی نغز از حضرت سعدی را که جناب شجریان آن را در دستگاه سه‌گاه اجرا کرده و در برنامه برگ سبز ۳۰۶ عرضه شده است، تقدیم کنم. خاطره استادان موسیقی را نیز با ذکر نام همنوازان این آواز استاد احمد عبادی، اسد الله ملک و جهانگیر ملک که به ترتیب با نوای تار، ویلن و تمبک خود بر زیبایی این اثر افزوده‌اند گرامی می‌دارم.

 

همه عمر بر ندارم سر از این خمار مستی

که هنوز من نبودم که تو در برم نشستی

 

تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد

دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی

 

چه حکایت از فراقت که نداشتم ولیکن

تو چو روی، باز کردی در ماجرا ببستی

 

نظری به دوستان کن که هزار بار از آن به

که تحیتی نویسی و هدیتی فرستی

 

دل دردمند ما را که اسیر توست یارا

به وصال، مرهمی نه، چو به انتظار، خستی

 

نه عجب که قلب دشمن، شکنی به روز هیجا

تو که قلب دوستان را به مفارقت شکستی  **

 

برو ای فقیه دانا، به خدای بخش ما را

تو و زهد و پارسایی، من و عاشقی و مستی  **

 

دل هوشمند باید که به دلبری سپاری

که چو قبله‌ایت باشد، به از آن که خود پرستی  **

 

چو زمام بخت و دولت، نه به دست جهد باشد

چه کنند اگر زبونی نکنند و زیردستی  **

 

گله از فراق یاران و جفای روزگاران

نه طریق توست سعدی، کم خویش گیر و رستی

 

** این ابیات در آواز نیامده است.