حکایت دل

بیان دغدغه‌های ذهنی و نیز معرفی اشعاری که آقای شجریان در اجرای آوازهای خود از آنها استفاده می‌کنند.

حکایت دل

بیان دغدغه‌های ذهنی و نیز معرفی اشعاری که آقای شجریان در اجرای آوازهای خود از آنها استفاده می‌کنند.

شمع جان

سلام به همه دوستداران ادب پارسی

آغاز سال نو را شادباش عرض می‌نمایم و با تمام وجود آرزومند سالی پربار و آرام برای هموطنان هستم.

اولین یادداشت سال جدید شعری از سروده‌های عطار نیشابوری است که توسط استاد شجریان در مایه دشتی اجرا و در آلبوم آه باران عرضه شده است. همنواز اجرای این آواز با پیانو، خانم فخری ملک پور بوده است.

 

جانا مرا چه سوزی چون بال و پر ندارم

خون دلم چه ریزی چون دل دگر ندارم

 

در زاری و نزاری چون زیر چنگ زارم

زاری مرا تمام است چون زور و زر ندارم

 

گر پرده‌های عالم در پیش چشم داری

گر چشم دارم آخر، چشم از تو بر ندارم

 

در پیش بارگاهت از دور بازماندم

کز بیم دورباشت روی گذر ندارم

 

روزی گرم بخوانی از بس که شاد گردم

گر ره بود در آتش، بیم خطر ندارم

 

عالم پر است از تو، غایب منم ز غفلت

تو حاضری ولیکن من آن نظر ندارم

 

نه نه تو شمع جانی، پروانه توام من

زان با تو پر زنم من کز تو خبر ندارم

 

عطار در هوایت پر سوخت از غم تو

پرواز چون نمایم چون هیچ پر ندارم **


** این بیت در آواز نیامده است.

سماع غم


سلام،

دوستداران استاد شجریان نیک می‌دانند که ایشان در دهه‌های 70 و 80 شمسی با تشکیل جمع چهار نفره‌ای خالق آثار به یاد ماندنی شدند و اغلب این آثار نیز محصول اجرای کنسرت‌های فخیم و شورانگیزی بود. اجازه دهید امروز شعری از حضرت عطار را که جناب شجریان در کنسرت اذر ١٣٨۴ تهران در افشاریاجرا نموده اند، تقدیم کنم. این اثر که با همنوازی استاد حسین علیزاده، استاد کیهان کلهر و همایون شجریان آمیخته بود در آلبوم سرود مهر عرضه شده است و یکی از همان آثار فاخر این جمع چهار نفره است:


 

آتش سودای تو عالم جان در گرفت

سوز دل عاشقانت، هر دو جهان در گرفت

 

جان که فرو شد به عشق، زنده جاوید گشت

دل که بدانست حال، ماتم جان در گرفت

 

از پس چندین هزار پرده که در پیش بود

روی تو یک شعله زد، کون و مکان در گرفت

 

چون تو بر انداختی برقع عزت ز پیش

جان متحیر بماند، عقل فغان در گرفت **

 

بر سر کوی تو عشق، آتش دل بر فروخت

شمع دل عاشقانت، جمله از آن در گرفت

 

جرعه اندوه تو تا دل من نوش کرد

ز آتش آه دلم کام و زبان در گرفت

 

تا که ز رنگ رخت یافت دل من نشان

روی من از خون دل، رنگ و نشان در گرفت

 

جان و دل عاشقان، خرقه شد اندر میان

زآن که سماع غمت در همگان در گرفت

 

راست که عطار داد حسن و جمال تو شرح

سینه بر آورد جوش، دل خفقان در گرفت **

 

** این ابیات در آواز نیامده است.

 

سر عشق

سلام،
اجازه دهید اولین یادداشت آخرین ماه پاییز، شعری از حضرت عطار باشد که جناب شجریان آن را در مایه دشتی و در کنسرت آذر
۱۳۸۴ تهران اجرا کرده است. در اجرای این اثر که در آلبوم ساز خاموش عرضه شده است، کیهان کلهر، حسین علیزاده و همایون شجریان همنوازی کرده‌اند:
 
دل ز دستم رفت و جان هم، بی دل و جان چون کنم
سر عشقم آشکارا گشت، پنهان چون کنم
 
هر کسم گوید که درمانی کن آخر درد را
چون به دردم دائما مشغول، درمان چون کنم
 
چون خروشم بشنود هر بی خبر، گوید خموش
می‌تپد دل در برم، می‌سوزدم جان چون کنم
 
علمی در دست من، من همچو مویی در برش
قطره‌ای خون است دل در زیر طوفان چون کنم**
 
در تموزم مانده جان خسته و تن تب زده
وآنگهم گویند بر این ره به پایان، چون کنم**
 
چون ندارم یک نفس اهلیت صف النعال
پیشگه چون جویم و آهنگ پیشان چون کنم**
 
در بن هر موی، صد بت پیش می‌بینم عیان
در میان این همه بت، عزم ایمان چون کنم**
 
نه ز ایمانم نشانی نه ز کفرم رونقی
در میان این و آن درمانده، حیران چون کنم
 
چون نیامد از وجودم هیچ جمعیت پدید
بیش از این عطار را از خود پریشان چون کنم**
 
** این ابیات در آواز نیامده است.

حضرت جاوید عشق


سلام،

دوستداران شعر و ادب فارسی حتما عطار نیشابوری را می‌شناسند و از میان آثار او غزل‌های عارفانه و مثنوی‌های فاخری را سراغ دارند. از میان مجموعه اشعار این حکیم فرزانه، یکی هم اسرارنامه است که حاوی مضامین بسیار دلنوازیست و توصیه می‌کنم از فیض آن بهره‌مند شوید. همه این‌ها را گفتم تا مقدمه‌ای باشد بر معرفی شعر امروز: قسمتی از دیباچه اسرارنامه که در آلبوم راست پنجگاه توسط جناب شجریان در همان دستگاه راست پنجگاه به نیکویی اجرا شده است.  تار استاد محمدرضا لطفی و تمبک شادروان فرهنگ‌فر همنوازان این اثر فاخر اجرا شده در سال 1354 بوده‌اند.

 

دلا یک دم رها کن آب و گل را

صلای عشق درده اهل دل را


ز نور عشق، شمع جان بر افروز

رموز عشق از جانان بیاموز


حدیث عشق، ورد عاشقان ساز

دل و جان در هوای عاشقان باز


چو عود از عشق بر آتش همی سوز

چو شمعی می‌گری و خوش همی سوز


شراب عشق در جام خرد ریز

از آنجا جرعه‌ای بر جان خود ریز


چو عشق آمد خرد را میل درکش

به داغ عشق، خود را نیل درکش  **


خرد آب است و عشق، آتش به صورت

نسازد آب با آتش ضرورت **


خرد، گنجشک دام ناتمامی است

ولیکن عشق، سیمرغ نهانی است **


خرد، نقد سرای کائنات است

ولیکن عشق، اکسیر حیات است **


ز دل تا عشق راهی نیست دشوار

میان عشق و دل مویی است مقدار **


چو آید لشکر عشق از کمینگاه

نماند عقل را از هیچ سو راه **


دو عالم سایه خورشید عشق است

دو گیتی حضرت جاوید عشق است **


** این ابیات در آواز نیامده است.