سلام،
بی هیچ مقدمهای اجازه دهید شعر امروز را اختصاص دهم به غزلی از فروغی بسطامی که جناب شجریان آن را با همنوازی پیانوی استاد جواد معروفی، سه تار استاد احمد عبادی و ویولن استاد مهدی خالدی در ماهور اجرا کرده اند. این آواز در برنامه گلهای رنگارنگ 519 و نیز گلهای رنگارنگ 524 رادیو ایران پخش شده است.
همه شب راه دلم بر خم گیسوی تو بود
آه ازین راه که باریکتر از موی تو بود
رهرو عشق از این مرحله آگاهی داشت
که ره قافله دیر و حرم، سوی تو بود
گر نهادیم قدم بر سر شاهان شاید
که سر همت ما بر سر زانوی تو بود **
پیش از آن دم که شود آدم خاکی ایجاد
بر سر ما هوس خاک سر کوی تو بود **
پنجه چرخ ز سرپنجه من عاجز شد
که تواناییام از قوت بازوی تو بود **
زان شکستم به هم آیینه خودبینی را
که نگاهم همه در آینه روی تو بود
پیر پیمانه کشان شاهد من بود مدام
که همه مستیم از نرگس جادوی تو بود
تا مرا عشق تو انداخت ز پا دانستم
که قیامت مثل از قامت دلجوی تو بود **
ماه نو کاسته از گردش گردون سر زد
که خجالت زده گوشه ابروی تو بود **
نفس خرم جبریل و دم باد مسیح
همه از معجزه لعل سخنگوی تو بود **
مهربانی کسی از دور فلک هیچ ندید
زان که هم صورت و هم سیرت و هم خوی تو بود **
هیچ کس آب ز سرچشمه مقصود نخورد
مگر آن تشنه که جانش به لب جوی تو بود
دوش با ماه فروزنده فروغی میگفت
کآفتاب آیتی از طلعت نیکوی تو بود **
** این ابیات در آواز نیامده است.